ص178 النوع السابع عشر). روشنترين سخن، اين است که واژه قرآن ، مصدري ۱ است به معناي خواندن، همچنانکه نزول آن هم، با فرمان به خواندن آغاز گرديد: اقرأ باسم ربّك الذي خلق (1 . علق: آيه 1). در سوره قيامت نيز ميفرمايد: إنّ علينا جمعه و قرآنه. فإذا قرأناه فاتَّبِع قرآنه (1 . قيامت: آيه 17 ـ 18). ملاحظه مينماييد که قرآنه در مورد نخست اين آيه، تنها با معناي مصدري (خواندن) ميسازد و در مورد دوم نيز، با اين معنا سازگار است.
احتمال ديگر، اسم مصدر بودن واژه قرآن است که سخني متين و قابل دفاع نيست؛ زيرا چه بسا مصدر، به معناي اسم مصدري نيز به کار رود و مثلاً قرآن به معناي خواندني باشد. بنا بر اين، اگر در مواردي هم به معناي اسم مصدري به کار رود، اين کاربرد، تعيين کننده ساختار صرفي آن نخواهد بود.
شايان توجّه اينکه اساساً نام قرآن، فراخواني است به خواندن و پيوند يافتن با آن و بر اين اساس، همانند ديگر نامهايش، ناظر به معناست، نه آنکه اسمي صرفاً قرار دادي براي مشخّص کردن آن از همگنان باشد.
الفرقان. اين نام، به معناي جدا سازنده است؛ زيرا بين حقّ و پيروانش و بين باطل و پيروانش ـ در دنيا با بيان و در آخرت با شِکوه و شفاعت ـ تمايز و جدايي ميافکند. اين معنا، منافاتي با آن ندارد که بگوييم: نامگذاري به فرقان ، ممکن است به لحاظ نزول تدريجي و جدا جداي آيات و سورهها از هم باشد؛ چنانکه اين وجه نامگذاري، از برخي آيات ۲ و احاديث ۳ نيز استفاده ميشود.
به هر حال، فرقان از عناوين و صفات غير اختصاصي قرآن است؛ ۴ ليکن به حسب غلبه استعمالي، براي قرآن عَلَم گرديده است.
المُصحَف : اين نيز همانند فرقان، عَلَمِ بهغلبه براي قرآن شده است. مُصحَف ، يعني جايگاه گردآوري صحيفهها؛ اسم مکان مجازي و به معناي مجموعهاي که صُحُفِ مکتوب، در آن، جاي داده ميشود. ۵
الذکر . از ديگر نامهاي قرآن است. اين واژه، مصدر است که به معناي اسم فاعل (مذکِّر) به کار رفته است؛ يعني به ياد آورنده.
1.. مانند غُفران و شکران و کفران و بهتان.
2.. وقرآناً فرقناه لتقرأه علي الناس علي مکث ونزلناه تنزيلا (اسرا: آيه ۱۰۵ ـ ۱۰۶).
3.. مانند اين حديث امير المؤمنين(: إنّ الله ـ تبارک و تعالي ـ بعث محمّداً( بالحقّ ... بحُکمٍ قد فصّله، وتفصيلٍ قد أحکمه، و فرقانٍ قد فرّقه ... ( الکافي: ج ۸ ص ۳۸۶ ح ۵۸۶ ؛ نهج البلاغة : خطبه ۱۴۷؛ بحار الأنوار : ج ۱۸ ص ۲۲۱ ح ۵۵).
4.. از شواهد اين سخن، توصيف کتاب تورات به فرقان است که در آيات ۵۳ بقره و ۴۸ انبيا آمده.
5.. ليث ميگويد: سُمِّي المُصحَفُ مُصحَفاً لأنّه اُصحِفَ؛ أي جُعل جامعاً للصُحُف المکتوبة بين الدفّتين (ر.ک : تهذيب اللغة : ج ۲ ص ۱۹۸۱). ابن منظور در شرح کلام ليث ميگويد: قوله: مُصحَف مِن اُصحِفَ أي جُمِعَت فيه الصُحُف... ( لسان العرب : ج ۹ ص ۱۸۶ صحف ).