ثالثاً بعضي همه واژههاي اطلاق شده بر قرآن را نام آن انگاشتهاند؛ ولي برخي ديگر، بيشترِ آنها را از صفات يا القاب شمردهاند و تنها يک يا چند عنوان را نام دانستهاند؛ خواه علَم وضعي تعييني يا علَمِ به غلبه.
2. خاستگاه اختلافات
گاهي به اقتضاي طبيعت مباحث علمي و تفاوت پژوهشگران در سطح دانش و مباني فکري، مجموعهاي از اختلافات در مسائل علمي، ريشه در برخي عوامل جدّي و اختلافخيز دارند؛ ليکن از مطالب و توضيحات گذشته، روشن ميشود که اختلافات مورد اشاره در فرقگذاري بين اسما و صفات قرآن و در شمارگان آنها، بيش از آن که ريشه در مباني و نوع استنباطات علمي داشته باشد، صوري است و از اختلاف در معاني اصطلاحاتِ مربوط بر ميخيزد؛ زيرا هر دسته، بر پايه معنا و اصطلاحي خاص، به شمارش نامها و صفات قرآن پرداختهاند. پس تفاوت مشهود در شمارگان نامهاي قرآن، تماماً مربوط به اختلاف نظر حقيقي در تعداد آنها نيست.
از اين گذشته، شمارندگان اسما و صفات، معمولاً در پي استقصاي آنها نبودهاند؛ بلکه با انگيزههاي مختلفي به آن پرداختهاند که نتيجه شمارش هم، تابع آن انگيزهها خواهد بود. البتّه ناگفته نماند که اگر قائل به توقيفي بودنِ اسامي قرآن نباشيم، طبيعي است که تعداد اسامي قرآن، به اين ارقام ختم نشود.
3. انتزاعي بودن نامهاي قرآن
مماشات با کساني است که همه نامها و صفات قرآن را اسم ميخوانند، ميتوانيم بگوييم که وضع اسم، معمولاً بر دو گونه صورت ميگيرد:
1. گاه، نامي صرفاً به منظور تعيين و دلالت بر مسمّا وضع ميشود؛ خواه معنايي نداشته باشد و خواه داشته باشد، ولي نامگذار، وجود آن معنا را شرط يا سبب اطلاق نام بر مسمّا نشمارد؛ مانند نامهاي اشخاص عادي. نامگذاري سورههايي چون بقره و آل عمران و احقاف و ابو لهب به اين نامها را نيز ميتوان از اين قسم دانست. ۱
2. گاه، نام، تنها براي تعيين و دلالت بر مسمّا وضع نميشود؛ بلکه آن نام، معنايي دارد که وجودش شرط يا سبب وضع و اطلاق آن اسم بر مسمّايش بوده است و حتّي اساساً قوامِ نامْ بودنش براي مسمّا، ناشي از معناي مزبور است؛ مانند اسماي الهي و نامها و القابي که به وسيله خداي
1.. ناگفته نماند که اسامي لمحيه نيز از همين قسماند؛ زيرا نامگذار، نيمْنگاهي به معناي واژه دارد. مثلاً کودکي را اسد مينامند با اين اميد که وقتي بزرگ شد، شجاع و قويپنجه باشد؛ ليکن اگر هم بزدل و ضعيف باشد، باز هم نام اسد بر او اطلاق ميگردد.