عقل از ديدگاه ملا صالح مازندراني - صفحه 24

إذ کان العقل هو القطب الذي عليه المدار و به يحتجّ، و له الثواب و عليه العقاب.
زيرا عقل، همان محوري است که گردش امور، پيرامون آن است و بدان بر آفريدگان احتجاج مي‌کنند و پاداش را به آن مي‌دهند و کيفر نيز بابت عقل است.
بر پايه آنچه وي نوشته است، عقل، محور انديشه اسلامي است که در شناخت و ارزيابي همه مفاهيم ديني، جايگاهي بنيادين دارد و همين جايگاه است که به هر کس، بسته به اندازه بهرهگيري از آن، مرتبتي ويژه مي‌بخشد. يکي از ارزشمندترين شرحهايي که بر کتاب الکافي نگاشتهاند، شرح ملا صالح مازندراني ‌‌(م 1081‌‌ ق) از دانشوران روزگار صفويه است. وي از آن رو که در دانش‌هاي گوناگون روزگار خود، چيره‌دست بوده، از زوايايي گوناگون، احاديث را بررسي کرده است. يکي از اين زوايا که در شرح وي برجستگي ويژه دارد، نگاه حکمي- فلسفي وي در شرح احاديث است. اين نگاه فلسفي، بويژه در شرح احاديث کتاب العقل و الجهل ، بسيار برجسته مي‌نمايد.
در اين نوشتار، به دنبال آنيم که به برخي پرسشها درباره چگونگي برخورد وي با جُستار عقل و موضوعات مرتبط با آن، به پرسش‌هايي از اين دست پاسخ دهيم:
ـ وي عقل را چگونه ميشناساند؟
ـ تعريف وي، بر چه پايههايي استوار است؟
ـ کاربردهاي گوناگون واژه عقل، از ديدگاه وي چگونه است؟
ـ وي چگونه درجات گوناگون عقل را باز مي‌شناساند؟
ـ چگونه مي‌توان عقل را رشد داد؟ و ...

1 . تعريف عقل

شارح، در چند جا از شرح کتاب عقل و جهل، تعريف عقل را آورده و چنان‌که خواهيم گفت، عقل را بر پايه ديدگاه حکيمان و فيلسوفان ميشناساند. وي عقل را دو گونه تعريف مي‌کند:
1. در شرح نخستين ۱ حديث از کتاب عقل و جهل، عقل را اين گونه شناسانده است:
العقل أي النفس الناطقة و هي الجوهر المجرّد عن المادّة في ذاته دون فعله في الأبدان بالتصرّف و التدبير، و هذا الجوهر يُسمّي نفساً باعتبار تعلّقه بالبدن و عقلاً باعتبار تجرّده و نسبته إلي عالم القدس، إذ هو بهذا الاعتبار يعقل نفسه أي يَحبِسُها و يمنعها عَمّا يقتضيه الاعتبار الأوّل من الشرور و المفاسد المانعة من الرجوع إلي هذا العالم ‌‌(شرح اُصول الکافي، ج 1 ص 66).
عقل، يعني نفس ناطقه و آن، جوهري است که در ذات خود، از مادّه مجرّد است؛ امّا در فعل خود که با تصرّف و تدبير بدنها پديد ميآيد، به مادّه وابسته است. اين جوهر را گاه

1.. لمّا خَلَق اللهُ العقلَ ستنطَقَه ثمّ قال له أقبِل فأقبل... ؛ آن گاه که خدا عقل را آفريد، او را به سخن آورد و بدو گفت: پيش‌بيا . پس پيش آمد ( الکافي: ج ۱ ص ۱۰).

صفحه از 43