بر پايه همه آنچه گذشت، شارح، برخي از ديدگاههاي فيلسوفان درباره عقل را پذيرفته و برخي ديگر را به کنار نهاده است. تعريفهايي که وي از عقل ارائه ميکند ـ چنانکه خوانديم ـ ، در کلّيت خود، تعريفهايي فلسفياند. براي نمونه، تعريف و ويژگيهايي که وي براي جوهرِ مفارق از مادّه آورده است، با تعريفي که حکيمان و فيلسوفان از عقل اوّل يا همان صادر اوّل به دست ميدهند، ۱ بسي نزديک است؛ جز آنکه شارح از يادکرد عقل اوّل يا صادر اوّل، تن زده است. بسيار دشوار است که از احاديث، دليلي براي اين دو تعريف برکشيم و متأسّفانه شارح نيز دليلي براي چرايي چنين تعريفهايي به دست نميدهد و تنها به بيان اينکه ميتوان و جايز است که مفاهيم مطرح شده در احاديث را بدان گونه معنا کرد، بسنده ميکند.
از آنچه تاکنون گفتيم، دانستيم که:
1. از نگاه شارح، مراد از عقل در احاديث بسياري، همان نفس ناطقه انساني است؛ يعني جوهري که ذاتاً مجرّد است، ولي در افعال خود، به بدن نياز دارد و با آن در ارتباط است.
2. شارح، تنها در شرح نخستين حديث از کتاب عقل و جهل، اين احتمال را که مراد از عقل در حديث جنود عقل و جهل ، ۲ جوهري مفارق از مادّه در ذات و فعل خود باشد، دور از ذهن نميداند. اگر ويژگيهايي را که شارح در آن جا براي عقل بدين معنا برشمرده است، خوب بر رسيم، در مييابيم که عقل به اين معنا، با آنچه حکيمانْ صادر اوّلش ميخوانند، بسيار نزديک است؛ امّا شارح آن گاه که به شرح حديث جنود ميرسد، مراد از عقل را در اين حديث، همان جوهر انساني ميداند. (همان: ص 203). وي در شرح اين حديث، تصريح ميکند که اين ديدگاه فلاسفه که عقل را اوّلين آفريده ميدانند و سپس از صادر اوّل و عقول عشره و افلاک نهگانه سخن به ميان ميآورند، سخت نارواست (همان جا).
مينگريد که وي در يک جا امکان اين را که عقل در حديث جنود به معناي جوهر مفارق باشد، محتمل ميشمارد؛ گرچه در شرح حديث جنود، از اين احتمال سخني به ميان نياورده است. به هر روي، حتّي آن جا که وي چنان احتمالي از معناي عقل را ميپذيرد، باز ميبينيم که تعريف او با اعتقاد فلاسفه درباره جوهر مفارق و پيامدهاي فلسفي آن، يکسر متفاوت است. تعريف وي از جوهر
1.. به باور فيلسوفان، صادر اوّل نخستين و تنها موجودي است که بر پايه قاعده الواحد لا يصدر عنه إلا الواحد مستقيماً از ذات حق تعالي وجود يافته است. صادر اوّل، عقل است که حکيمان آن را اشرف ممکنات ميشمارند و از آن رو که اشرف موجوداتِ آفريدهشده است، علّت پيدايش و واسطه ايجاد موجودات پس از خود نيز هست ( نهاية الحکمة: ص ۳۸۱ ). اين عقل، نه در ذات خود و نه در فعل خود، به بدن احتياج ندارد (شرح الأسماء الحسني: ج ۱ ص ۲۵۲ و ۴۸۲). براي آگاهي بيشتر، ر.ک : دايرة المعارف تشيّع: ج ۱۰ ص ۲۴۶ ( مدخل صادر اوّل به قلم حسن بيد عرب و منابع ياد شده در آن).
2.. البتّه دقّت شود که حديث جنود عقل و جهل ، چهاردهمين حديث کتاب عقل و جهل است.