4 . کاربردهاي واژه عقل
تا کنون، با دو معنا از معاني عقل از ديدگاه شارح، آشنا شديم. البتّه معناي نخستين، معنايي تقريباً قطعي و غالبي است و معناي دوم، تنها چونان يک احتمال مطرح گشته بود.
اکنون بيفزاييم که از نگاه شارح، عقل در احاديث، به معناي علم و حکمت نيز به کار رفته است. (همان: ج 1 ص 177). گو اينکه وي حکمت را از ثمرات و پيامدهاي علم ميداند. (همان جا). به هر روي، اين کاربرد عقل، کاربردي مجازي است؛ زيرا چنانکه ديديم، وي بارها تعريف ويژه خود را از عقل به دست داده بود و بر اين اساس، ميتوان دانست که علم و نيز حکمت، از بهرههاي عقلاند. پس اطلاق عقل بر علم و حکمت، از گونه ناميدن يک چيز به نام سبب و علّتِ پديد آورنده آن است. وي در شرح حديث دوازدهم از کتاب عقل و جهل، اراده اين معنا را نيز در کنار معناي ديگر عقل، محتمل ميداند. (همان جا).
گفتني است از آن جا که شارح براي عقل، مراتب گوناگوني را به تصوير کشيد، در برخي احاديث، واژه عقل را تنها به يکي از اين مراتب حمل کرده است. براي نمونه، درباره اين حديث که اميرالمؤمنين علي( فرموده: نداشتنِ عقل و دين را از هيچ کس نميپذيرم (الکافي : ج 1 ص 27)، چنين مينويسد:
مراد از عقل در اين جا، عقل هيولايي نيست که فارق انسان و حيوان است؛ زيرا اين مرتبه از عقل، در همه انسانها ]به ناگزير[ وجود دارد ... ؛ بلکه مراد از عقل در اين جا، آن مرتبه از عقل است که ملکه ادراک معارف الهي را داراست و اين مرتبه را عقل بالفعل مينامند (همان: ج 1 ص 322).
و بدين ترتيب، به حديثپژوهان يادآوري کرده است که در تفسير و شرح هر حديث، بايد به اين نکته در نگرند که عقل در چه رتبهاي به کار رفته است. ۱
5 . کاربرد واژگاني ديگر به معناي عقل
در ميان شرح مرحوم ملا صالح مازندراني بر کتاب عقل و جهل، گاه به نمونههايي نيز بر ميخوريم که واژهاي ديگر، در مفهوم عقل و به معناي آن به کار رفته است. براي نمونه، وي در گستره قرآن کريم بر آن است که واژه قلب در آيه إنّ في ذلك لذِكري لِمن كان له قلبٌ أو ألقي السّمع و هو شهيدٌ (ق : آيه 37)، به معناي عقل است (همان: ج 1 ص 142). وي کاربرد واژه قلب را براي مفهوم عقل ، هم در لغت و هم در عرف، رايج ميداند.
1.. براي نمونه ديگر، ر.ک : همان: ج ۱ ص ۳۲۵ که شارح، مراد از عقل را در حديث لا يُعبأ بأهل الدين ممّن لا عقل له ، عقل بالفعل يا عقل مستفاد ميداند.