شارح در بياني گزيده، بدين پرسشها اين گونه پاسخ ميدهد: حجّيت پيامبر، تنها با خداوند ارتباط دارد و از صُنع الهي است، پس بندگان هيچ دخالتي در آن ندارند؛ همان گونه که اين نکته از اضافه شدنِ لفظ حجّت به خداوند (حجّة الله) ]در اين دسته از روايتها[ به دست ميآيد. ولي حجيّت عقل، تنها با عملکرد خداوند ارتباط ندارد و بندگان نيز در آن دخالت دارند؛ زيرا خداوند، عقل را به گونهاي آفريده است که شايسته ]به دست آوردن[ همه کمالات بشري باشد. ]امّا[ چنان مينمايد که عقل را حجّت نخوانند، جز آن گاه که في الجمله به کمالي دست يابد؛ زيرا عقل تا در مرحله قوّه محض است، حجّت نيست. اتّصاف عقل به اين کمالات نيز، با تلاش بندگان و طلب و درستْ تدبيري آنها به دست ميآيد. پس بندگان نيز در حجّيتبخشي به عقل، دخالت دارند و مؤثّرند (شرح اُصول الکافي: ج 1 ص 304). ۱
بر پايه آنچه خوانديم، عقل در همه مراتب خود، حجّت نيست؛ بلکه دست کم، از مراتب سوم و چهارم به بعد، حجّت خواهد بود؛ زيرا از مرحله سوم و چهارم است که عقل، اندک اندک کمالات خود را شکوفا ميسازد و از استعدادهاي خود بهره ميگيرد و آنها را از قوّه به فعل تبديل ميکند. از همين زمان است که ميتوان گفت: عقل في الجمله در مسير کمال قدم نهاده و شايستگي حجّت بودن را پيدا کرده است و اين ثمره، به باور شارح، جز با تلاش بندگان به دست نميآيد.
8 . مفهوم جهل از نگاه شارح
مفهوم جهل نيز از مفاهيمي است که همراه با عقل ، از آن سخن به ميان ميآيد. در احاديث خاندان پيامبر( نيز مفهوم جهل را در کنار مفاهيم مرتبط با عقل شناساندهاند و نسبت آن را با عقل بر نمودهاند. اُصول الکافي يکي از منابع گرانسنگ براي پي بردن به نسبت جهل و عقل است. ملا صالح مازندراني نيز پس از آنکه در شرح حديث آغازينِ کتاب عقل، به گستردگي، معناي عقل را روشن ساخته است، به آهنگ شرح معناي جهل، چنين مينگارد:
اکنون که معناي عقل را شناختي، معناي جهل را نيز به قرينه مقابله، درياب. جهل يا همان نفس است ـ امّا به اعتبار تعلّق آن به بدن ـ و حالتهايي در برابر حالتهاي ]ششگانه[ عقل دارد؛ زيرا اين تعلّق نفس به بدن و آن حالتها]ي مخالفِ حالات عقل[، ريشه تيرگي نفس و گرايش آن به بديهاست. يا ]احتمالاً[ مراد از جهل، امري مقابل آن جوهر نوراني است که با نفس ارتباط مييابد و چونان روحي پليد، آن را به بدي و زشتي ميخواند. و چه بسا که آنچه در برخي روايتها آمده است، اشارهاي به همين معناي دوم عقل و جهل باشد؛ آن جا که ميفرمايد: المؤمن مؤيَّد بروح الإيمان؛ ۲ مؤمن، با روح
1.. شارح، اين نکته را به هنگام برشمردن احتمالهاي گونهگون در معناي حديث حجة الله علي العباد النبي والحجّة فيما بين العباد و بين الله العقل و چونان يک احتمال، آورده است.
2.. با اين عبارت، حديثي نيافتم. در مضموني نزديک به آن، در برخي روايتها آمده است که: إن الإمام مؤيَّدٌ بروح القدس . (ر.ک: عيون أخبار الرضا(: ج ۱ ص ۱۹۳).