ايمان پشتيباني ميشود و يا اين که ميفرمايد: إنّ لکلّ قلبٍ اُذُنين: علي أحدهما ملکٌ يهديه و علي الآخر شيطانٌ يُضلُّهُ؛ ۱ هر دلي دو گوش دارد که بر يکي فرشتهاي است که آن را هدايت ميکند و بر ديگري شيطاني است که آن را به گمراهي ميکشاند . (همان: ص 68).
بنا بر اين، از آن جا که شارح در معناي عقل، دو احتمال را بيان کرده بود، اکنون براي جهل نيز به قرينه تضاد، دو احتمال را به دست داده است. اگر جهل را به معناي نخستين بدانيم و آن را بُعد مادّي و بدني نفس به شمار آوريم، آن گاه، اين گزارهها پذيرفتني است که:
1. از آن جا که عقلْ داراي مراتب و شدّت و ضعف است، جهل نيز داراي مراتب و شدّت و ضعف است؛ گرچه شارح درباره اين مراتب احتمالي، سخني به ميان نياورده است.
2. همه يا بسياري از آنچه درباره چگونگي رشد عقل گفتيم، متضادّ آن را ميتوان درباره چگونگي سقوط انسان به درجات پايينتر جهل نيز پذيرفت.
امّا اگر جهل را به معناي دوم و امري در مقابل دومين معناي احتمالي عقل بدانيم، آن گاه ميتوان گفت: دو قوّه و منبع نوراني و ظلماني، در عالم وجود دارند که يکي مبدأ نيکيهاست و بِدان ميخوانَد و ديگري مبدأ بديهاست که انسان را بدان سو ميکشاند. مولوي نيز در مثنوي خود، گويا به همين نکته اشاره کرده است، آن جا که ميگويد:
دو عَلَم بر ساخت اسپيد و سياهآن يکي آدم، دگر ابليسِ راه
در ميان آن دو لشکرگاهِ زفتچالش و پيکار آنچه رفت، رفت.
(مثنوي معنوي: ص 1057).
آنچه آمد، مفهوم جهل بود در سنجش با دو معناي پيشگفته عقل. اکنون بيفزاييم که با قطع نظر از ماهيت جهل، اين مفهوم در زبان معصومان( کاربردي ويژه دارد. در نگاه احاديث، نه تنها کاربرد جهل ويژگيهايي خاص دارد؛ بلکه تقابل آن با عقل نيز، معنايي خاص دارد. از زبان شارح بخوانيم که: شايسته است که بدانيم جهل از ديدگاه معصومان(، به معناي ارتکاب گناهان است؛ اگر چه مرتکب آنها عالم و دانا باشد؛ بلکه در اين هنگام، چنين کسي ]در همان حال که مي داند، گناه ميکند[ در حقيقت، از نگاه امامان( جاهلتر است و نکوهشِ وي بيشتر و افزونتر است.
از اين رو، کسي که خود را عالم و عاقل بنماياند و در همان حال، دنيا و شهواتِ آن و خوشيهاي زودگذر آن را برگزيند، سرگشته گمراهي است و لباس جهالت را در پوشيده است (شرحُاصول الکافي : ج 1 ص 150).
اين کاربرد جهل، با آنچه در دانش منطق درباره مفهوم جهل ميآورند، يکسر ديگرگون است. در آن جا،
1.. همانند اين مضمون ـ و البتّه نه عين عبارت شارح ـ را بنگريد در: الکافي : ج ۲ ص ۲۶۶ باب إنّ لِلقَلبِ اُذنين ينفث فيهما المَلِکُ و الشيطان . مرحوم کليني، سه حديث بدين مضمون روايت کرده است.