مييابد و ميتواند همه سخنم را چنانکه گفتهام، باز گويد. گاه نيز شخصي نزدم ميآيد که چنان توانايياي ندارد و از من ميخواهد که سخنم را برايش تکرار کنم. ]سبب چيست؟[ (همان: ج 1 ص 312). امام صادق( در پاسخ ميفرمايد: آن که با بخشي از سخنان تو، همه خواستهات را در مييابد، کسي است که نطفهاش ]از آغاز و در همان هنگامِ نطفه بودن[ با عقلش درآميخته است. آن که همه سخن تو را ميشنود ]و مقصودت را در مييابد[ و ميتواند آن را باز گويد، کسي است که عقلش، در شکم مادرش به او داده شده است. اما آن که همه سخن تو را ميشنود، ولي باز هم درخواستِ تکرار ميکند، کسي است که عقلش پس از آنکه بزرگ شده و رشد کرده است، در وجودش ترکيب يافته است (الکافي : ج 1 ص 26).
اکنون بنگريم که شارح، اين حديث را چگونه شرح داده و از نگاه او، شکلگيري آغازينِ قوّه عقل، چگونه بوده است؟ در يک جمعبندي کلّي، وي در شرح اين حديث، به اين گراييده است که استعدادهاي ادراکي، همگي بالقوّه در نطفه انساني وجود دارند، امّا داراي شدّت و ضعفهاي گوناگون و لطافتها و قابليتهاي ادراکي متفاوتاند. هر قدر نفس ناطقه شريفتر باشد، به موادي لطيفتر تعلّق ميگيرد و رشد آن نيز سريعتر خواهد بود، علاوه بر اينکه ادراک آن هم کاملتر است. (شرحُاصول الکافي : ج 1 ص 312 ـ 314). بنا بر اين، از ديدگاه شارح، زمان تعلّق عقل به انسان، به ميزان و رتبه نفسِ هر انسان و شرافت آن بستگي فراوان دارد.
عقل از لطيفترين وجودهاست و پيداست که هر چه نفس شريفتر باشد، زودتر ميتواند با يک وجود لطيف ارتباط يابد. به ديگر سخن، هر اندازه نفسْ شريفتر باشد، عقل نيز لطيفتر و ادراک آن نيز سريعتر و زمان تعلّق عقل به نفس نيز زودتر خواهد بود. (همان جا). کسي عقل وي، در هنگام نطفه بودن با او عجين شود، از همين زمان، ادراک و فهميدن را ميآموزد و تمرين ميکند و از اين جهت، بر کساني که عقل در مراحل بعدي زندگي به وجودشان تعلّق ميگيرد، برتري دارند (همان جا).
شارح، تعلّق عقل به نطفه را محال نميداند و مينويسد: برخي از عارفان ـ که از وابستگيهاي عالَم مادّه رهيدهاند ـ در همان آغاز تولّد، درک کردهاند که عقل آنها در عالم اجسام تصرّف ميکند (همان جا).
از ديدگاه شارح، هرگز محال نيست که وجودي حتي در آغاز تولّد، دانشوري کامل و وارستهاي عارف باشد؛ همان گونه که امامان( چنين بودهاند (همان جا). بر پايه اين ارزيابي، روشن است که آن کس که عقل وي در شکم مادر به او اعطا ميشود، در رتبهاي پايينتر از اوّلي است؛ چرا که مدّت زمان کمتري را با عقل به سر برده و ادراک را کمتر تمرين کرده است.
البتّه اين را نيز بيفزاييم که از نگاه شارح، اين سه مرحله و سه زمان که در اين حديث بدانها اشارت رفته است، مراحل اصلي و کلّي تعلّق عقل به وجود انسانياند؛ امّا در ميان اين سه مرحله، درجات گونهگونِ فراواني هست که هر يک با ديگري، در شدّت و ضعف ادراک، تفاوت دارد (همان جا). ۱
1.. آنچه گذشت، گزيده سخنان درازْ دامن شارح در اين صفحات بود.