ابهامي داشتهاند، بيان ميکند و از طرح اقوال گوناگون، اجتناب نموده است. وي، علّت در پيش گرفتن چنين شيوهاي را ناسازگاري اين شيوه با هدف کلّي خويش در اين تفسير ميداند. هدف و انگيزه وي از نگارش اين تفسير، آشناسازي نسل امروز با ارزشهاي ديني است. وي در مقدّمه ميگويد که اين تفسير، بايد به گونهاي باشد که هدف اصلياش، تسهيل و تفهيم مفاهيم و معارف قرآني براي نسل جوان امروز باشد، در حالي که پرداختن درازگونه به مباحث لغوي، اِعرابي و ادبي، ما را از اين مهم، دور ميسازد (ج 1 ص 13).
5. تفسير قرآن به قرآن
ايشان، گاهي در جهت بيان مراد و مقصود آيه، از آيات ديگر قرآن استفاده ميکند؛ چرا که معتقد است: «القرآن مصدره واحدٌ، ينطقُ بعضه بعضاً و شهدُ بعضه علي بعض» (همان: ص 15). براي نمونه، در ذيل آيه 45 سوه آل عمران: إِذْ قَالَتِ الْمَلآئِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِّنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجِيهًا فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ ميگويد که در اين جا، منظور از ملائکه، جبرئيل( است و دليل خود را آيه فَأَرْسَلْنَا إِلَيْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيًّا (مريم: آيه 17) ميداند که در آن، منظور از روح، جبرئيل( است؛ زيرا او رئيس ملائکه است (براي نمونههاي بيشتري از اين دست ر.ک: ج 1 ص 223 و 240 ج 2 ص 68 و 358).
6. معرّفي ديگر آثار مؤلّف، در جاي جاي تفسير
مرحوم مغنيه، در پايان برخي از مباحث، خوانندگان را براي آگاهي بيشتر، به کتابهاي ديگر خويش که در آنها مفصّل به موضوع پرداخته است، ارجاع ميدهد. از جمله آثاري که در اين کتاب، بدانها ارجاع داده شده، اينهاست: الله و العقل، النبوّة و العقل، الآخرة و العقل، إمامة علي( و العقل، المهدي المنتظر والعقل، الإسلام و العقل (که اين کتاب، جامع پنج کتاب پيشگفته است)، فلسفة المبدأ و المعاد، الشيعة و الحاکمون، مقاتل الطالبيين، فضائل الإمام علي(، الأسرائيليات و القرآن.
7. پرداختن به مسائل روز در تفسير
مفسّر، گاهي نيز در حين تفسير يا در حاشيه، به موضوعات و مسائل روز جامعه ميپردازد و موضوعاتي مانند: همزيستي مسالمتآميز، مسئله صهيونيست غاصب و اسرائيل جنايتکار، سرمايهداري و... را مطرح کرده است (ر.ک: ج 4 ص 134 و 339 و ج 1 ص 123 و 158، که اين ويژگي نيز مربوط به رويکرد تربيتي ـ اجتماعي آن ميشود).
8. استفاده از تفاسير شيعه و سنّي
محمّد جواد مغنيه، به اقوال مفسّران ديگر، اعم از شيعه و سنّي، در صورتي که نظر آنها را قبول داشته، فقط اشاره کرده است. گاهي هم اقوال آنان را در تأييد قول خويش، ميآورد. از جمله تفاسير