فَترت وحي يا طبيعت وحي؟ - صفحه 51

است که زمين، بدون حجّت مي‌شود، همان‌طور که قبل از ظهور پيامبر( چنين بود (شرح الأخبار في فضائل أئمّة الأطهار: ج 3، ص 314)؛ ولي اين قول، مورد پذيرش شيعه اثناعشريه نيست.
اين مطلب، از احاديثي نظير موارد ذيل به دست مي‌آيد:
ـ ابو حمزه ثُمالي، از امام صادق( پرسيد: آيا شما صاحب الأمر هستي؟ فرمود: «خير». گفت: آيا فرزند شماست؟ فرمود: «خير»... گفت: پس او کيست؟ فرمود: «کسي است که زمين را از عدل، پُر مي‌کند، همان‌ طور که از ظلم، پُر شده است، در زمان فترت ائمّه( چنان‌که پيامبر( در زمان فترت رُسُل، مبعوث شد» (تفسير أبي حمزة الثمالي: ص 81؛ الکافي: ج 1 ص 34).
ـ علي بن حارث بن مغيره، از پدرش نقل کرده است که گفت: به امام صادق( گفتم: فترت، زماني است که مسلمانان، امامشان را در آن وقت نمي‌شناسند؟ فرمود: «چنين مي‌گويند». گفتم: چه کنيم؟ فرمود: «اگر چنين شد، به امر امام اوّل، تمسّک جوييد تا امر امام بعد، برايتان تبيين گردد» (الغيبة: ص 158).
امّا شيخ صدوق، امثال اين روايات را نپذيرفته است که در اين‌ جا به برخي ديدگاه‌هاي وي در اين زمينه اشاره مي‌شود:
وي، درباره روايت مفضّل بن عمر از امام صادق( در تفسير ( و توا صَوا بالصَّبر ( (عصر: آيه3)، درباره فترت مي‌گويد:
قومي که از «صبر»، به «فترت» احتجاج کرده‌اند و پنداشته‌اند که امامت، همچون نبوّت و رسالت بعد از حضرت محمّد( منقطع است، با تکيه به توفيق و مدد الهي مي‌گوييم که اين قول، مخالف حقّ است، به دليل روايات بسياري که زمين را از آدم( تا کنون و تا روز قيامت، بدون حجّت نمي‌داند (يعني بدون امام زنده، چه ظاهر و مشهور، و چه پنهان)، و اين اتّصال، همچون اتّصال شب و روز، باقي است (ر.ک: کمال‌الدين و تمام النعمة: ص 656 و 657).
شيخ صدوق، همچنين درباره روايت هارون بن سعد عجلي از امام صادق( ـ که پيش از اين آورده شد ـ ، مي‌نويسد:
امامان شيعه، داعيه شريعت و مذهبي غير از شريعت حضرت ختمي‌مرتبت، ندارند. لذا وجود آنان براي ديگر فرايض الهي و مصون ماندن دين از شبهه‌هاي وارده، ضرور است (کمال‌الدين و تمام النعمة: ص 655).
شيخ صدوق، از سوي ديگر، معناي پنهان بودن حضرت مهدي( را از ديد عموم مردم دانسته، نه خواصّ ايشان. وي به نقل از علي بن احمد خديجي کوفي اَزدي که در حلقه طواف کعبه، جواني زيبا و با هيبتي خاص را مي‌بيند که کلامي از کلام او زيباتر و منطقي‌ از منطقش محکم‌تر نديده

صفحه از 60