هر گزاره اخلاقي، معمولاً مؤلّفههايي دارد که بايد رابطه ميان آنها را به دست آورد. لذا هر گزارهاي به «تبيين» نياز دارد تا چرايي و چگونگي رابطه را توضيح دهد. اين مهم، از يک سو، زمينهسازِ کاربردي کردن آموزههاي دين در زندگي است و از سوي ديگر، مقدّمهاي براي توليد علم و نظريهپردازي در حوزه علوم انساني است.
از نظر روششناسي، «تبيين» از راه «ترجمه» به دست نميآيد؛ بلکه نيازمند فهم لايههاي عميقتري است که آن را «فهم پيشرفته متن» ميناميم. روش تبيين در گزارههاي ديني چنين است که نخست، بايد مؤلّفهها را شناسايي کرد و سپس، ويژگيهاي آنها را ـ که به چگونگي روشن شدن مسئله کمک ميکنند ـ ، از خود متون ديني، استخراج نمود. آن گاه با اطّلاعات به دست آمده، به بررسي چگونگي ارتباط بين آنها پرداخت و وجه يا وجوه تبيين را به دست آورد و بر اساس آن، آيه يا روايت را تبيين نمود.