متعدّدي برخورد کنيم که يکي از آنها ناآگاهي مردم از منطق اهل بيت( است. عبد السلام بن هروي مىگويد:
سمعت أبا الحسن علي بن موسي الرضا( يقول:رحم الله عبداً أحيا أمرنا! فقلت له: و کيف يحيي أمرکم؟ قال: يتعلّم علومنا و يعلّمها الناس، فإنّ النّاس لو علموا محاسن کلامنا لأتبعونا (عيون أخبار الرضا(: ج 2 ص 275 ح 69).
از امام رضا( شنيدم که فرمود: «رحمت خدا بر کسي که امر ما را زنده کند!». به ايشان گفتم: چگونه امر شما را زنده ميکند؟ فرمود: «علوم ما را فرا ميگيرد و به مردم ميآموزد؛ چرا که اگر مردم از زيباييهاي کلام ما آگاه شوند، هر آينه، از ما پيروي خواهند کرد».
در اين حديث شريف، به دو مسئله مهم، اشاره شده است: يکي آموختن علوم اهل بيت(، و ديگري آموزش آن است به مردم، به گونهاي که زيباييهاي آن براي مردم، روشن گردد. اين، رسالت کساني است که در قلمرو دين، بويژه حديث، فعّاليت دارند. آن چيزي که زيباييهاي کلام اهل بيت( را روشن ميکند و هم در فرآيند تعليم، و هم در فرآيند تعلّم، حرف اوّل را ميزند، تبيين است. همچنين، يکي از ضعفهاي کساني که به ترويج و گسترش معارف اهل بيت( ميپردازند، «ضعف تبيين» است. وقتي قدرت تبيين کم باشد، از ادبيات توصيهاي به جاي ادبيات تبييني استفاده ميشود. در اين رويکرد، فرد به جاي دادن اطّلاعات لازم درباره موضوع، به گونهاي تحکّمي سخن ميگويد و انتظار دارد که مردم، بيچون و چرا، حرف او را بپذيرند. اين ادبيات، همراه با امر و نهي است و براي قبولاندن آن به مردم، از اهرم اعتقادات استفاده شده، از مردم خواسته ميشود که چون اين سخن از امام معصوم است، آن را بپذيرند و بدان، عمل کنند. بديهي است اين ادبيات، مخاطب را اقناع نميکند، هر چند ممکن است براي اسکاتِ کوتاهمدّت وي، مناسب باشد. اين در حالي است که پيشوايان دين، خود، رويکرد تبييني داشتهاند و در بسياري موارد، همراه با توصيه، تبيين نيز ميکردهاند.
يکي از ويژگيهاي انسان، پرسشگري اوست. عشق به دانستن و توسعه آگاهي، انسان را بر آن ميدارد که همواره نسبت به پديدهها با ديده سؤال بنگرد. از اين رو، وقتي با يك گزاره حديثي رو به رو ميشود که رابطهاي را بيان کرده است، فوراً اين سؤال در ذهن او نقش ميبندد که: «چرا؟». پاسخ به اين گونه پرسشها نيازمند تبيين است که متأسّفانه، کمتر شاهد آن هستيم. به همين جهت، تبيين روشمندانه حديث، ضرورت مييابد. تبيين، از امور مهم در پژوهشهاي حديثي و از