است، حال آنکه ما به هنگام سختيها، نيازمند عاملي هستيم تا با حضور آن، فشارهاي رواني حاصل از سختيها کاهش يابد. کلام امام علي( در تحليل چرايي افزايش فشارهاي رواني توسّط جزع، قابل توجّه و تأمل است که:
إياک والجَزَع! فإنّهُ يقطَعُ الأملَ، و يضعِفُ العملَ، و يورِثُ الهمَّ.
از بيتابي کردن بپرهيز، چراکه قطع اميد ميکند و کار را به ضعف ميکشاند و اندوه به بار ميآورد (دعائم الإسلام: ج1 ص223).
ايشان، براي پرهيز از بيتابي، سه پيامد آن را متذکر مي شود؛ اوّل، نوميدي؛ دوم، ناتواني؛ و سوم، ايجاد غم و اندوه. ارتباط اين سه حالت، به گونه اي است که در طول هم قرار گرفتهاند، با اضافه شدن هر يک به مورد قبلي، مشکلي بر مشکلات ديگر، افزوده ميگردد. دربخش ديگري از همين روايت، امام علي( با ذکر اين نکته که مصيبتها از دو حال خارج نيستند، ارتباط حالات سهگانه ياد شده را، که چگونگي افزايش فشارهاي رواني توسّط جزع را نشان ميدهند، روشنتر مي نمايد:
و اعْلمْ أنَّ المَخْرَجَ في أمرَينِ : ما کانتْ فيه حيلَةٌ فالاحْتيال، و ما لِم تکنْ فيه حيلةٌ فالاصْطِبارُ.
بدان که دو راه نجات، بيشتر نيست: يا مشکلي چاره دارد که بايد چارهانديشي کرد و يا چاره ندارد که در آن صورت، بايد شکيبايي کرد (دعائم الإسلام: ج1 ص223).
حالت اوّل، در صورت بروز مشکلات، آن است که چارهاي براي بر طرف کردن آنها وجود دارد؛ امّا اگر فرد به جاي چارهانديشي با ناشکيبي، مستأصل شود و با از دست دادن فرصت تدبير، راه نجات را بر خود، تنگتر نمايد. در مواجهه با مصائب، چاقوي تدبير وي کندتر ميشود و در مقابل آنها، عملاً ناتوان خواهد شد.
حالت دوم، آن است که راهي براي برطرف کردن مشکلات، وجود ندارد که در اين صورت، بيتابي، موجب قطع کامل اميد ميشود و ديگر هيچ دستاويزي براي چنگ زدن و پناه بردن براي کاستن از بار سنگين مشکلات ناشي از مصيبت، باقي نميماند. اين امر، خود به پسلرزههاي بعد از زلزله ميمانَد که تلخي فاجعه را امتداد ميبخشد. آشکار است که وقتي کسي نوميد گرديد، انگيزهاي براي کار و تلاش نخواهد داشت و با استفاده نکردن از تواناييهاي موجود، در چنين شرايطي، يقيناً ناتوانتر خواهد بود. به طور حتم، وجود هر دو مورد، يعني «نوميدي» و «ناتواني»، به ويژه در وضعيتهاي شکننده، جز ايجاد غم و اندوه و ازدياد آن، نتيجهاي ندارند. از طرفي، کمصبري و بيطاقتي در روايتي منسوب به امام علي(، در زمره سه خصلتي قرار گرفتهاند که موجب دوري و پراکندگي دوستان و نزديکان ميشوند:
إياک و... قِلَّةَ الصَّبْرِ؛ فَإنّهُ لا يستقيمُ لکَ علي هذة الْخِصالِ الثَّلاث صاحبٌ و لا يزالُ لکَ عَليها من النّاسِ مُجانبٌ.