باب توبه بر فرزندان آدم گشوده است، و هيچگاه بسته نميشود، تا زماني که خورشيد از مغرب طلوع کند.۱
و در حديثي ديگر، از حضرتش نقل شده است که:
خداوند متعال، دستش را در هنگام شب ميگشايد، تا توبه گنهکاران روز را ببخشايد و در روز دستش را ميگشايد، تا توبه گنهکاران شب را ببخشايد (و اين تفضل الهي همچنان استمرار دارد)، تا زماني که خورشيد از مغرب طلوع کند.۲
جهش زمان
از حوادث ديگري که در آستانه قيامت تحقق مييابد، جمع شدن سريع زمان و فشرده شدن آن است که پيامبر اسلام( در قالب تعبيري زنده و مجسم، از اين واقعه پرده برداشته و آن را چنين به نمايش ميگذارد:
قيامت بر پا نخواهد شد، مگر آن که زمانها به يکديگر نزديک ميشوند، آنچنانکه که سال همچنان ماه، و ماه همچون هفته، و هفته همچون روز، و روز همچون ساعتي ميگردد و ساعت نيز، همچون اخگري از آتش (که به سرعت ميجهد) بهنظر ميرسد. ۳
خروج جگر پارههاي زمين!
در صحنهاي ديگر، پيامبر اکرم( يکي از جمله حوادث آستانه قيامت را، اينگونه به تصوير درآورده است:
در آن زمان، زمين پارههاي جگرش را به بيرون ميريزد.۴
اين تعبير، يکي از استعارات زيبا و بديعي است که در آن، رسول اکرم( گنجهاي پنهان در دل زمين را به پارههاي جگر آن تشبيه نموده و به اين حقيقت اشاره ميدارد که در آخر الزمان، تمامي ذخائر از شکم زمين بيرون ميريزد و ديگر يچزي در دل آن مخفي نميماند ( المجازات النبوية: ص 305 و 306).
نکته در خور توجه آن است که در اين تعبير بديع، از واژه «فيئي» به معناي قي کردن و بالا آوردن، براي زمين استفاده شده؛ گويي زمين همچون انساني مجسم گرديده که در زمان اضطرار، محتويات درون خود را بيرون ميريزد و سبک ميشود!
1.. «إنّ بابها مفتوح لابن آدم لا يسد حتي تطلع الشمس من مغربها (بحار الانوار: ج ۶ ص ۳۴).
2.. «إنّ الله تعالي يبسط يده بالليل ليتوب مسيي النهار و يبسط يده بالنهار ليتوب مسيي الليل حتي تطلع الشمس من مغربها» (کنز العمال: ج ۴ ص ۲۰۹؛ الفائق في غريب الحديث: ج ۳ ص ۹۶؛ مصنف (ابن آبي شيبه): ج ۸ ص ۱۰۵؛ السنن الکبري: ج ۸ ص ۱۳۶).
3.. «لا تقوم الساعة حتي يتقارب الزمان، فتکون السنة کالشهر و يکون الشهر کالجمعه و تکون الجمعه کاليوم و يکون اليوم کالساعة و تکون الساعة کالضرمة من النار» (سنن ترمذي: ج ۳ ص ۳۸۸؛ کنز العمال: ج ۱۴ ص ۲۰۳).
4.. «فعنده ذلک تقي الارض افلاذ کبدها... » (صحيح مسلم: ج ۳ ص ۸۴، سنن ترمذي: ج ۳ ص ۳۳۴؛ فتح الباري: ج ۱۳ ص ۷۰؛ بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۳۳۱).