تصويرهاي شگفت از جهان آخرت در روايات نبوي - صفحه 4

بخش عمده‌اي از سخنان رسول گرامي اسلام( نيز، به موضوع قيامت و حشر و نشر انسان‌ها و ثواب و عقاب و نعيم و جحيم اختصاص يافته است، اما گويي در بيشتر اين کلمات، روح ديگري دميده شده و گويي به منظره‌هايي قابل مشاهده و تصاويري زنده مبدل گرديده‌اند که صحنه‌هايش پيش از برپا شدن قيامت، رستاخيزي در روح انسان بپا مي‌کند و آدمي را مقهور خود مي‌سازند.
اين حقيقت را در يکي از سخنان نقل شده از صحابي پيامبر به نام حنظلة بن ربيع مي‌توان به وضوح سراغ گرفت. آن ‌جا که وي بر اين نکته تصريح مي‌کند که هرگاه پيامبر براي صحابه از بهشت و دوزخ و نعيم و جحيم آن سخن مي‌گفت، چنان زنده و گويا آن را ترسيم مي‌نمود، که گويي آنها با چشمان خود صحنه‌هاي قيامت را از نزديک مشاهده مي‌نمودند. ۱
در روايات نبوي، مي‌توان شاهد صحنه‌هايي از نخستين مرحله انتقال انسان به عالم آخرت، تا آخرين مرحله آن، يعني وصول به بهشت و دوزخ و توصيفات دقيق هر يک از مراحل و مواقف آن بود، که در اين جا به ارائه تصاويري چند از هر مرحله بسنده مي‌نماييم.

سيماي مرگ در تصاوير نبوي

خواب و بيداري

رسول خدا( در سخني کوتاه اما پر محتوا، از سيماي مرگ و قيامت چنين پرده برمي‌دارد:
سوگند به خدايي که مرا به حق مبعوث نمود! همان‌گونه که به خواب مي‌رويد، خواهيد مُرد و چنان‌که از خواب برمي‌خيزيد، برانگيخته خواهيد شد. ۲
در اين کلام نغز، حقيقت مرگ و قيامت، در قالب تشبيهي گويا و تصويري زنده به نمايش در آمده و در جهت تقريب اذهان، اين حقايق معنوي همچون خوابيدن و بيدار شدن انسان ترسيم گرديده، که عيني‌تر و ملموس‌تر از آن، در زندگي انسان نمونه‌اي نمي‌توان سراغ گرفت.

سه دوست مختلف

پيامبر اکرم(، حالات انسان‌ها را در حين مفارقت از دنيا، در قالب تمثيلي بديع، چنين به نمايش گذاشته است:
من درباره دنيا و فرزند آدم هنگام مرگ، مثلي براي شما مي‌زنم. مثال آن، همچون مردي است که سه دوست دارد و هنگامي که مرگش فرا مي‌رسد، به يکي از آنها مي‌گويد: تو دوست من بودي و از ميان سه دوست نزد من، نيکوتر بودي، همچنان که مي‌بيني فرمان

1.. «نکون عند رسول الله(، يذکرنا بالنار و الجنة حتي کانا رأي العين ... .» (صحيح مسلم: ج ۸ باب التوبهّ ص ۹۴ ؛ ترمزي: ج ۴ صفت القيامة ص ۶۶۶؛ مسند أحمد بن حنبل: ج ۲ ص ۳۰۵ و ج ۳ ص ۱۷۵ و ج ۴ ص ۱۷۸).

2.. «والذي بعثني بالحق لتموتن کما تنامون و لتبعثن کما تستيقظون» (بحار الانوار: ج ۷ ص ۴۷ ؛ عوال اللئالي: ج ۴ ص ۷۲).

صفحه از 26