چشم روشني
در تصويري ديگر، مرگ براي مؤمن همچون هديهاي گرانبها ترسيم شده که از عالم غيب به وي ارزاني ميدارند.
مرگ، تحفه و سوغات مؤمن است. ۱
از آن جا که مرگ، دريچهاي است به جهان ابدي که ورود مؤمن را به عالمي غرق در نعمت و نشاط هموار ميسازد، از اينرو، مانند هديهاي گرانقدر براي مؤمن بشمار ميرود که در تمام عمرش، مانند اين چشم روشني را دريافت ننموده است.
آبي گوارا در گرمايي طاقت فرسا
در صحنهاي ديگر، رسول خدا( مرگ را براي پيروانش، اينگونه بر پرده نمايش حاضر مينمايد:
علاقمندترين شيعيان ما، جان کندنش، مانند نوشيدن آب خنک روحبخشي است که يکي از شما در تابستان بنوشد. ۲
خروج از رحم دنيا
در تصويري ديگر، انتقال مؤمن از تنگناي اين دنيا به افق بي کران آخرت، چنين به نمايش درآمده است:
بيرون رفتن مؤمن از دنيا را تشبيه نميکنم، مگر مانند بيرون رفتن کودک از شکم مادر، از آن همه اندوه و تاريکي به سوي آسايش دنيا. ۳
پلي ميان دو جهان
در تصويري ديگر، مرگ همچون پلي مجسم گرديده که مؤمن را از بياباني سوزان به گلستاني مصفا منتقل ميسازد، همچنان که کافران را از باغي سرسبز به بياباني تفتيده وارد ميسازد.
دنيا، زندان مؤمن و گلستان کافر است و مرگ، پلي است که اينان را به بهشتشان و آنان را به دوزخشان منتقل ميسازد. ۴
1.. «تحفة المؤمن الموت» (بحار الانوار: ج ۵۸ ص ۹۰ و ص ۱۷۱؛ جامع الاخبار: ص ۸۵ ؛ المجازات النبوية: ص ۳۲۷).
2.. «إن أشد شيعتنا لنا حباً، يکون خروج نفسه کشرب أحدکم في يوم الصيف، الماء البارد الذي ينتفع به القلوب» (بحار الانوار: ج ۶ ص ۱۶۲).
3.. «ما شبهت خروج المؤمن من الدنيا، الاّ مثل خروج الصبي من بطن أمه من ذلک الغم و الظلمة الي روح الدنيا» (الجامع الصغير: ج ۲ ص ۳۹۷).
4.. «إنَّ الدنيا سجن المؤمن و جنّة الکافر، و الموت جسر هولاء الي جنّاتهم و جسر هولاء الي جحيمهم» (تحف العقول: ص ۵۳؛ المحجة البيضاء: ج ۸ ص ۲۵۵).