آموزه هاي حديث عرض دين حضرت عبدالعظيم حسني (ع) - صفحه 152

ذاك يا مولاى؟ قال: لانّه لا يُرى شخصه، و لا يحلّ ذكره باسمه حتى خرج فيملأ الارض قسطاً و عدلاً كما مُلئت ظلماً و جوراً.»
عبدالعظيم پس از اقرار به نبوت پيامبر اسلام و خاتميت او، بلافاصله به امامت و خلافت بلافصل على بن ابى طالب و پس از وى حسن بن على و حسين بن على و فرزندان امام حسين تا امام هادى عليهم السلاماقرار مى كند. نكته جالب توجه در عبارت بالا اين است كه امام هادى عليه السلام پس از شنيدن اين اقرار، دو امام باقى مانده را كه پس از او به امامت خواهند رسيد، يعنى امام حسن عسگرى و امام مهدى عليهماالسلامرا نام مى برند. اين كار تحقق يكى از حكمتهاى عرض دين، يعنى تكميل عقايد است. در واقع امام پس از تأييد امامت افراد ذكر شده در عرضِ دين عبدالعظيم، سلسله امامت را تكميل مى كند و بدين ترتيب نقص موجود در عقايد عبدالعظيم برطرف مى شود.
دراين فراز سه ويژگى «امامت»، «خلافت» و «ولى امر بودن» به امامان دوازده گانه نسبت داده شده است. «امام» در لغت به معناى پيشوا و مقتدا است. صاحب معجم مقاييس اللغة مى گويد: «الامام كلّ من اقتدى به و قدّم فى الامور ۱ ؛ امام كسى است كه به او اقتدا مى شود و در امور مقدّم داشته مى شود». پس امام كسى است كه گروهى از مردم به او اقتدا كنند، خواه بر راه هدايت باشد، خواه بر مسير ضلالت. آيه شريفه «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا»۲ به نوع اوّل امامت اشاره مى كند و آيه شريفه «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النّارِ»۳ ناظر به نوع دوم امامت است.
در اينجا بحث از امام هدايتگرى است كه پس از پيامبر اسلام رهبرى امت اسلامى را به دست مى گيرد. چنين شخصى ازنظر شيعه بايد از سوى خداوند و رسول او منصوب و

1.معجم مقاييس اللغة، ماده «امّ».

2.سوره انبياء (۲۱)، آيه ۷۳.

3.سوره نساء (۴)، آيه ۳۳.

صفحه از 160