پيشينه عرض دين و حديث - صفحه 221

غوغاى طائفه گرى پس از رحلت پيامبر، موجب افزايش جعل حديث گشت و استفاده بنى اميه از حربه اسلام عليه اسلام و بى اعتقادى شخصى آنان به باورهاى اسلامى نيز بر رونق جعل حديث افزود. از سوى ديگر، جلوگيرى از تدوين حديث و حتّى مانع شدن از نقل علنى حديث در زمان خليفه دوم و سپس آزاد شدن نگارش حديث در سال 100 هجرى به وسيله عمر بن عبدالعزيز، بيش از پيش به اين جريان دامن زد.
اگرچه اين حوادث بيشتر در مجامع حديثى سنيان بود، ولى حوزه حديثى شيعه نيز از اين بلا مصون نماند و فرقه بنديها ـ خصوصا در كوفه كه مركز اقوام و فرقه هاى گوناگون بود ـ شيعيان را نيز به اين وادى كشانيد. خطرناك ترين گروه در بين شيعيان، غاليانى بودند كه با جعل و تفسير نادرست و تأويل نابجا به مشوه ساختن چهره درخشان معارف اسلامى و ائمه اطهار مى پرداختند. امام صادق عليه السلام به كسانى كه به احاديث دست درازى كرده اند اشاره كرده و فرموده اند: «فانّ فينا اهل البيت في كلّ خلف عدولاً ينفون عنه تحريف الغالين وانتحال المبطلين وتأويل الجاهلين؛ ۱ در ميان ما اهل بيت هماره اشخاص عادلى هستند كه تحريفات غاليان و بدعتهاى باطل گرايان و كج فهمى نادانان را طرد و نفى مى كنند».
3. تسامح در نقل: امام على عليه السلام ، اصحاب پيامبر را به گروههاى مختلفى تقسيم مى كرد و مى فرمود كه بسيارى از آنان صلاحيت نقل حديث را ندارند.
از مضمون سخن امام على عليه السلام بر مى آيد كه حديث از چهار طريق به شما مى رسد: اول، منافقى كه اظهار ايمان مى كند و ابايى از دروغ بستن بر پيامبر خدا ندارد؛ دوم، كسى كه از پيامبر خدا سخنى مى شنود، ولى به درستى آن را درنمى يابد و گرفتار توهم مى شود. قصد دروغگويى ندارد و به حديث در دست خود اعتقاد دارد... اگر مسلمانان مى دانستند كه سخن او توهمى بيش نيست آن را نمى پذيرفتند و خود او نيز

1.كافى، ج ۱، ص ۳۲، شماره ۲.

صفحه از 244