اسوه تقوي (بررسي روايات اخلاقي،اجتماعي حضرت عبدالعظيم ع ) - صفحه 150

«يعنى الأوصياء كلّهم» ۱ منظور از تكذيب آيات خدا، نپذيرفتن اولياى خداست، تمامى آنان.
طرد هوا و خودپرستى و تسليم رضاى خدا شدن حضرت عبدالعظيم، ما را به ياد حضرت ابراهيم عليه السلام و امثال او مى اندازد، كه در تمامى امتحان ها، خدا را برگزيد و هوا و اميال نفسانى را زير پا نهاد. به ويژه هنگامى كه دستور ذبح حضرت اسماعيل آمد، پدر و پسر هر دو تسليم حق شدند. قرآن كريم با تجليل از اين حالت درونى مى فرمايد: «فَلَمّا أَسْلَما وَ تَلَّهُ لِلْجَبِينِ...»۲ .
و اسماعيل به پدر عرض مى كند: دستور خدا را انجام بده: «يا أَبَتِ افْعَلْ ما تُو?مَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شاءَ اللّهُ مِنَ الصّابِرِينَ»۳ .
آرى، خودخواهى بدترين صفات است؛ چنان كه حضرت على عليه السلام مى فرمايد: «شرّ الأمور الرضا عن النفس؛ ۴ بدترين كارها، خشنودى از خود است».

اى شهان كشتيم ما خصم برون ماند خصمى زو بتر در اندرون
كشتن اين، كار عقل و هوش نيست شير باطن، سخره خرگوش نيست
قَدْ رَجَعْنا مِن جهادِ الاَْصغريم با نبى اندر جهاد اكبريم
قوّتى خواهم ز حق دريا شكاف تا به ناخن بركند اين كوه قاف
سهلْ شيرى دان كه صف ها بشكند شير آن را دان كه خود را بشكند

2. محبت الهى

خاك درت بهشت من مهر رخت سرشت من
عشق تو سرنوشت من راحت من رضاى تو
سير زندگانى عبدالعظيم و مهاجرتش از زادگاه و ديار آبا و اجدادى و دست شستن

1.مسند عبدالعظيم حسنى، ح ۲۱.

2.صافات (۳۷)، آيه ۱۰۳.

3.همان، آيه ۱۰۲.

4.غرر الحكم.

صفحه از 176