كوچ مسافر رى - صفحه 245

و در كتاب مستطاب نقد الرّجال كه از تأليفات سيّد جيّد فاضل مير مُصطفى قدس سرهاست ، و كتب معتبره ديگر از علم درايه و رجال و انساب ۱ شرح وفات حضرت عبدالعظيم عليه السلام را به اين نهج ذكر فرموده اند كه :
احمد بن محمّد بن خالد برقى گفت : حضرت عبدالعظيم عليه السلام فرار كرد از سلطان جائر زمان و در شهر رى وارد شد و در سردابى كه زير زمين بوده است مخفى گرديد ، در خانه مردى از شيعيان در كوچه اى كه معروف به « سكّة الموالى » بوده منزل گرفت .
و گويا سكة الموالى ناميدند كوچه را براى آنكه حضرات شيعه كه دوست داران اهل بيت بودند در آن منزل و مأوى داشتند و در كوچه هاى ديگر حضرات حنفيّه و شافعيّه خانه هاى عاليه بنا نموده بودند ، و حضرت عبدالعظيم عليه السلام در همان سرداب روزها روزه مى گرفت و شبها به عبادت پروردگار مشغول بود ، وقتى كه از محلّ شريف خود حركت مى كرد و بيرون مى آمد از آن سرداب به طريق مخفى و پنهان به زيارت قبرى كه اكنون مقابل قبر اوست و قبله مرقد شريف آن بزرگوار است مى رفت و مى فرمود : اين قبر مردى از اولاد موسى بن جعفر عليه السلام است .
و ديگر در اين حديث مذكور نيست كه آن جناب فرموده باشد كه اين قبر حمزة بن موسى عليه السلام است ، پس به يك يك از شيعيان و دوستان كه در آن محل بودند خبر وجود فيض اثرش منتشر گرديد تا آنكه اكثرى آن بزرگوار را شناختند و خدمتش شرفياب مى شدند و اخذ دين و مسائل و احكام مى نمودند .
پس مردى از شيعه در خواب حضرت رسول صلى الله عليه و آله وسلم را زيارت كرد كه فرمود : يكى از اولاد من از سكة الموالى حمل و نقل مى شود و در نزديكى درخت سيبى كه در خانه عبدالجبّار بن عبدالوهّاب است دفن خواهد شد ، پس به دست شريف خويش اشاره به همان مكان نمود . آن گاه از خواب برخاسته و رفت به نزد صاحب باغ و درخت تا آنكه آن درخت و مكان را بخرد .

1.بنگريد به : رجال النجاشى ، ص ۲۴۸ ـ ۲۴۹ رقم ۶۵۳؛ خاتمة المستدرك، ج ۴، ص ۴۰۵ و ج ۵، ص ۲۳۰؛ بحار الانوار، ج ۹۹، ص ۲۶۸ ح ۳؛ ثلاثيات الكلينى، ص ۷۴؛ نقد الرجال، ج ۳، ص ۶۸ رقم ۲۹۴۴ .

صفحه از 286