را نمى گويد بلكه شهادتى است كه حضرت را در حال زنده بودن ، در تيره خاك سپرده اند .
مگر فقط به گفتار فخر رازى ـ منهاى قول ابن شهر آشوب ـ توجه شود كه فقط مسأله قتل آن حضرت را مطرح كرده وگفته است : « قُتِلَ بالرى » . در اين صورت مقوله بيمارى و شهادت قابل جمع و توجيه است .
بهر حال در ترجيح هر يك از دو قول سابق ، دو بررسى لازم است :
1. بررسى سندى
2. بررسى تاريخى و تكيه بر شواهد و قرائن
الف ـ بررسى سندى
مستند قول اول :
مستند قول اول كتابهاى رجالى بيان مى شود :
سند رجال نجاشى چنين بود ۱ :
قال ابو عبداللّه الحسين بن عبيداللّه ، حدثنا جعفر بن محمد ابوالقاسم ، قال : حدثنا على بن الحسين السعد آبادى ، قال : حدثنا احمد بن محمد بن خالد البرقى قال : كان عبدالعظيم .
در جامع الرواة ۲ بجاى « جعفر بن محمد ابوالقاسم » « حفص بن احمد ابوالقاسم » ذكر شده و به نقل از نسخه بدلى حفص بن محمد را ثبت كرده است . در معجم رجال الحديث ۳ مانند آنچه از رجال نجاشى ثبت كرديم مذكور است .
1. ابوعبداللّه حسين بن عبيداللّه :
وى همان ابن الغضائرى مشهور است كه علامه در خلاصه ۴ از او تعبير به شيخ الطائفه
1.رجال النجاشى، ص ۲۴۸ ـ ۲۴۹ رقم ۶۵۳ ، همچنين بنگريد به : خاتمة المستدرك، ج ۴، ص ۴۰۵ و ج ۵، ص ۲۳۰؛ بحار الأنوار، ج ۹۹، ص ۲۶۸ ح ۳ ؛ ثلاثيات الكلينى، ص ۷۴ ؛ نقد الرجال، ج ۳، ص ۶۸ رقم ۲۹۴۴ .
2.جامع الرواة، ج ۱، ص ۴۶۰ .
3.معجم رجال الحديث، ج ۱۱، ص ۵۰ .
4.خلاصة الاقوال، ص ۵۰ شماره ۱۱ .