الرسالة العزية فى ترجمة الجليل عزّالدين يحيى الشهيد - صفحه 442

حليله آن بزرگوار

در انساب بيهقى ۱ مذكور است كه زوجه آن بزرگوار دختر عمه سلطان سنجر بن ملكشاه بوده. مى فرمايد: و شنيدم كه سلطان سنجر وارد شد بر عمّه خود و از او خواهش نمود كه حاجتى از من بخواه. گفت: حاجتم آن است كه فرزندان دختر من كه از عزالدين علوى است، احترام نماييد و تعظيم ايشان كنيد. از اين جهت سلطان سنجر اولاد عزّالدين يحيى را مقدم مى داشت بر بزرگترين اولاد سلجوقيه.

شهادت آن بزرگوار

در انساب بيهقى نسخه مخطوطه چنين مسطور است كه: شنيدم از ثقات كه شرف الدين پدر عزالدين يحيى چند دختر داشت و هيچ پسر نداشت، پس زمانى كه عيالش حامل شد، شبى پيغمبر خدا را در خواب ديد و عرض كرد: يا رسول اللّه عيالم حامل مى باشد. اسم اين طفلى كه در شكم است چه بگذارم؟ حضرت فرمودند كه اسمش يحيى باشد و شرف الدين از خواب بيدار شد. و گفت: خوشحال شدم كه اين حمل پسر مى باشد، اسم او را بايد يحيى بگذارم و حال آن كه تا آن زمان در نسب طائفه ما يحيى نبود، پس از وضع حمل او را يحيى نام گذاردند به جهت فرمايش پيغمبر صلى الله عليه و آله . پس بعد از آن كه خوارزم شاه او را شهيد نمود، سرّ فرمايش پيغمبر صلى الله عليه و آله ظاهر شد. و فرمايش آن حضرت اشاره به سوى اين مطلب بوده كه اين طفل را آخرالامر مثل يحيى پيغمبر شهيد مى نمايند. انتهى.
و همين قضيه را مورخ جليل متقى آقاى شيخ محمّد على قمى در انوار المشعشعين (ج 2، ص 149، مخطوط) بعينها نقل فرموده. و در عمدة الطالب ۲ چنين است كه: عزّالدين يحيى يكى از ملوك رى و نقيب قم و رى و آمل بوده، خوارزم شاه او را شهيد نموده، پس

1.لباب الانساب، ج ۱، ص ۳۶۸.

2.عمدة الطالب، ص ۷۷.

صفحه از 446