اما بعد بدان كه اين كتاب و مخاطب اين خطاب حضرت امام به حق ناطق امام جعفر صادق عليه السلام بوده كه به دست مبارك خود نوشته بود و بعضى به خط مبارك امام حسن عسكرى عليه السلام بود و اين كتاب شريف مدّتى در مسجد اقصى بماند بعد از هجرت حضرت رسول اللّه صلى الله عليه و آله ، سال به سيصد و پنجاه و سه رسيده بود، حضرت سيد ابوطالب [طاهر] ابن ابى جعفر ابن عمران ابن موسى بن حضرت امام محمد تقى عليه السلام اين كتاب را از مسجد اقصى به ولايت عجم آورده مدتى درگذشت، حضرت سيد ابوطالب [طاهر] در شهر سبزوار به جوار رحمت حق پيوست.
اين كتاب به لفظ عربى بود حضرت سيد مرتضى رازى رحمه اللّه از عربى به فارسى درآورد تا نام امام و امامزادگان و سادات و شيعيان و يك جهتان و يك رنگان آل محمد صلى الله عليه و آله در روى زمين مخفى نماند.
و اين مختصرى است كه از روى بحر انساب كبير نوشته شده و اولاد هر يك از ائمه را نقل مى كند كه در كدام ولايت شهيد كردند و در كجا مدفون مى باشند و بعضى را قاتل ايشان را نيز مى گويد؛
اما چون مطلب ما درخصوص عروسى قاسم بود و زبيده خاتون و آوردن سر مبارك قاسم را به رى و آمدن حضرت شهربانو با دختر خود زبيده خاتون به رى و شهربانو در غار غايب شدن و زبيده خاتون در وضع حمل وفات يافتن، و طفل او قاسم ثانى را شهيد كردن، به ساير نپرداختيم.
فصل در بيان سر مبارك قاسم بن الحسن ابن على المرتضى عليه السلام ؛ چنين روايت مى كند كه لوط ابن يحيى خزاعى عليه الرحمه كه در زمانى كه يزيد ابن معاوية عليه اللعنة قصد اولاد اهل بيت كرد و خاندان نبوت را خراب كرد و درخت شجره نبوّت و ولايت را ببريد و علم سياه را بر در خانه خود برافراشت، لعنت خدا و رسول اللّه و ملائكه بر يزيد ابن معاوية و متابعين او باد، اما كسانى كه متابعت او كردند چهار كس بودند؛ عبيداللّه بن زياد و عمرسعد و سنان بن انس و شيث بن ربيع كه مقدمه لشكر ضلالت بودند و بيعت رسول