امامزادگان رى - صفحه 313

زبيده خاتون و كسى در ميان روضه نبود قدرى گريه كرد، ديد آواز سه چهار زن مى آيد كه نوحه مى كنند به طريق لهجه عربى و از ميان قبر منور آواز برمى آيد، دويد بيرون آمد نزد خادم ها كه راه اندرون سرداب قبر حضرت را به من نماييد مى خواهم بروم با آن زنها با هم گريه كنيم، ما گفتيم راهى ندارد چه مى گويى خودش رفت و اطراف را گرديد ديد راهى نيست آمد و گفت: بياييد ببينيد گريه زنها را كه نوحه مى كنند! خادم ها و عمله ها كه كار مى كردند مى گفتند رفتيم ديديم صداى زن ها مى آيد به عربى به آواز بلند از ميان قبر نوحه مى كنند و قريب دو ساعت بيشتر آواز گريه و نوحه بود و بعد ساكت شدند.
جامع اين كتاب خود به اتفاق مجتهد العصرى حاجى ملا محمد كرمانشاهانى و شيخ الاسلام و گويا عاليجاه مقرب الحضرات السلطانى مهدى قلى خان قاجار نيز بود با جمعى ديگر كه در روضه مشرف شديم آمدند و اين نقل را كردند. شيخ الاسلام فرمودند: ما بايد آن زن و مرد را بشناسيم و از ايشان بشنويم. خدام گفتند: ما نشناختيم. عصرى، داعى و جناب ملا شريف على نايب متولى سركار حضرت در روضه نشسته بوديم كه ديديم شخصى آمد و نزد ما نشست و دعاى بسيار به من كرد و گفت: من مكرر آمدم در اين روضه و حوايج خود را از خدا خواسته ام و به زودى برآمده و دو روز بيشتر با زوجه خود آمدم آواز گريه زن ها از ميان قبر مى آمد به طريق لهجه عربى نوحه مى كردند بسيار گريستم و شوق و يقين ما زياده شد گفتيم اين تو بودى؟ گفت: بلى. خادم ها نيز آمدند و شناختند اسمش را پرسيديم گفت: من محمد صادق برادر زن عبداللّه خان فران چاهى مى باشم او را گفتيم برو نزد جناب حاجى ملا محمد و شيخ الاسلام مى خواهند از شما بپرسند.
كرامات ديگر؛ نيز از شفا دادن بيماران و آوردن ساربانان شتر خود را كه مريض بوده، دور حضرت گردانيدن و گوسفند قربانى كردن و خوب شدن بسيار اتفاق افتاده كه هرگاه آن چه مطلع شدند نوشته شود بسيار مى شود.

صفحه از 324