قصّه آغاز وحي - صفحه 197

درباره عايشه، با آنكه در وقت بعثت حاضر نبوده و شايد به دنيا نيامده بوده است و در دهه آخر عمر شريف پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله همسر او شده و عضو خانواده آن حضرت گرديده است، باز حرفى نداريم؛ ليكن سخن ما درباره كسانى است كه قصه را به حضرت خديجه(س)، يا عايشه منسوب داشته اند. اين افراد چقدر مورد وثوق اند و كلامشان مى تواند مقبول باشد؟
1. عروة بن زبير: او برادر عبداللّه بن زبير، همان جاه طلبى است كه جنگ جمل را با اميرالمؤمنين عليه السلام تدارك ديد. ابن ابى الحديد مى نويسد:
«معاويه تعدادى از صحابه و تابعين را به خدمت گرفت و با تطميع، آنان را واداشت تا در نكوهش على عليه السلام حديث بسازند، و عروه پسر زبير از آن جمله بود». ۱
عبدالرزاق از معمّر نقل كرد كه در نزد عروه و زهرى درباره على ابن ابى طالب عليه السلامدو حديث وجود داشت، روزى از او پرسيدم. در جواب گفت: تو با آن دو نفر و حديثهايشان چه كار دارى؟ خدا به وضع آنها داناتر است و من هر دو را درباره بنى هاشم متهم مى شناسم ۲ .
نوشته اند: «عروه و زهرى در مسجد مى نشستند و به امير مؤمنان على عليه السلام ناسزا مى گفتند. اين جريان به گوش امام زين العابدين عليه السلام رسيد. او آمد بر بالاى سرشان ايستاد و فرمود: اما تو اى عروه! كسى هستى كه پدرت با پدر من نزد خدا محاكمه شدند و پدر من حق شناخته شد. و اما تو اى زهرى! اگر در شهر مكه بوديم، جايگاه پدر تو را نشان مى دادم ۳ (يعنى او با جماعت مشركان بود)».
عبداللّه بن عمر بن خطاب، عروه را منافق مى شناخت. از خود عروه نقل شده كه
گفت: روزى نزد عبد اللّه بن عمر آمدم و گفتم: ما با اين سلاطين و امراى اموى و مروانى همدم مى شويم و از هر بابى سخن مى گوييم كه همه اش حق نيست و درباره

1.شرح ابن ابى الحديد، ج ۴، ص ۶۳.

2.همان، ص ۶۴. نگارنده از نقل اين سخن زهرى و عروه شرم دارد.

3.بحارالأنوار، ج ۴۶، ص ۱۴۳.

صفحه از 199