بررسى يك مثال
جوانى كه از طرف همسالان خود به يك جشنْ دعوت نشده است، ممكن است به گونه اى غيرمنطقى ، پيش خود فكر كند كه: «هيچ كس مرا دوست ندارد؛ كسى به من احترام نمى گذارد؛ هيچ وقت نخواهم توانست دوستانى پيدا كنم؛ وجودم بى ارزش است ؛ چون همه مرا طرد كرده اند». همين جوان از طريق تفكّر و تجزيه و تحليل درست ، مى تواند بفهمد كه هنوز فردى است باارزش (حتى اگر از طرف جوانان ديگر هم دعوت نشود)؛ چون هيچ دليل منطقى اى در دست نيست كه به استناد آن بخواهد فكر كند كه هيچ كس او را دوست ندارد و كسى به او احترام نمى گذارد و هيچ گاه نخواهد توانست دوباره چنين دوستانى بيابد! بنا بر اين ، غمگين و عصبانى نمى شود و به جاى اين كه چندين روز را در حالت افسردگى و كسالت و بيهودگى بگذراند و روحيه اش ضعيف گردد و اعتماد به نفس خود را از دست بدهد، مى تواند به شيوه هاى مختلف، خود را سرگرم كند و با انجام دادن كارهاى مفيد ديگر، انسجام روحى خود را بازيابد؛ چرا كه تفكّر و تعقّل ، او را به اين نتيجه مى رسانَد كه راه صحيح و منطقى كدام است، اگرچه آن راه، خيلى طرفدار نداشته باشد :
اى مردم! در راه صحيح ، از كمىِ روندگانِ آن نهراسيد.۱
1.نهج البلاغه، خطبه ۲۰۱ .