تجربه تاريخى بشر
آنچه اسلام به صورت يك توصيه اخلاقى به جوامع انسانى عرضه مى دارد، اين است كه اجتماع ، تا حدّ ممكن، بايد غيرمختلط باشد. در مدينة النبى ، شرايطى فراهم گرديد كه روح آدم ها بال و پر گرفت و جوانان ، در جوّى سرشار از آگاهى و مسئوليّت، با داشتن فرصت انتخاب و حقّ ارضاى طبيعت و كنترل غرايز، رشد كردند و خويشتندارى و عفاف، زمينه ساز ظهور چهره هاى فكرى و معنوى برجسته اى در ميان آنان گرديد.
در شرايط مساعد فكرى ـ معنوى اى كه حريم دختر و پسر رعايت شود و جوان، مجال انديشيدن و انگيزه و امكان به كمال رسيدن داشته باشد، گل هاى زيبايى همچون يوسف عليه السلام و مريم عليهاالسلام مى رويند؛ امّا در جوامع به اصطلاح «آزاد»، به خاطر همه جايى شدن كشش ها و انگيزش هاى جنسى و خروج روابط جنسى از حريم خانواده (يعنى از چارچوب نظام اخلاقى ارضاى اين غريزه)، كمتر شاهد ظهور چهره هاى خويشتندار و پاك دامن هستيم.
چه لزومى دارد كه در محافل آموزشى و دانشگاهى و اجتماعات عمومى و در جريان فعاليت ها و تلاش هاى فردى و اجتماعى، دختران و پسران، به اصطلاح: «دوش به دوش» (يعنى عملاً با تداخل حريم هاى شخصى)، فعاليت هاى خود را انجام دهند؟ آيا اگر همين تلاش ها با حفظ حدّ اقلّى از فاصله انجام پذيرد، نقصى در كار و اُفتى در فعاليت ها حاصل مى شود؟
اين ، يك واقعيّت است كه در جريان فعاليت هاى اجتماعى، تداخل قلمروهاى شخصى دو جنس، آنها را از كار و توليد و فعاليت، باز مى دارد و اين، در مورد جوانان، بيشتر صادق است ؛ چرا كه در ميان آنها به خاطر قوى تر بودن غريزه و سرعت هيجان، خيلى زود، پاى جنسيّت ، به عرصه كار و توليد و تلاش فكرى، باز مى شود ؛ چيزى كه در جمع زنان و مردان داراى خانواده و پايبند به آن، كمتر و ديرتر اتّفاق مى افتد.
نگاهى گذرا به پژوهش هاى روان شناختى ـ تربيتى و بولتن هاى «روان شناسى كار» و آنچه هم اكنون در كارخانه ها و مدارس و متروهاى اروپا و ژاپن و... در حال فراگير شدن است (يعنى فاصله گذارى مناسب ميان دو جنس، بر اساس خواست خود آنها و حتّى به مقدار پيشنهادى خودشان)، تأييدى بر مدّعاى ماست.