عشق، خوب است، اگر ... - صفحه 183

عشق برادرانه

اساسى ترين نوع عشق ـ كه زمينه همه عشق هاى ديگر را تشكيل مى دهد ـ ، عشق برادرانه است و منظور از آن، همان احساس مسئوليت ، دلسوزى، احترام و برادر شمردنِ همه انسان ها و آرزوى بهتر كردن زندگى ديگران است. در اين عشق، استثنايى در كار نيست. در عشق برادرانه ، احساس پيوند با تمام انسان ها وجود دارد : احساس همدردى مشترك! براى اين احساس بايد از كرانه به عمق، نفوذ كنيم و حقيقت انسان ها را ببينيم، نه ظاهر آنها را. ۱

عشق مادرانه

عشق مادرانه، قبول بدون قيد و شرط زندگى كودك و نيازهاى اوست ؛ مسئوليتى كه صد در صد براى ادامه حيات و رشد كودك، لازم است. اين عشق كه در مادر، قوى تر و عميق تر از حس صيانت نفس (حفظ جان) است، در كودك، عشق به زندگى ايجاد مى كند و در او اين احساس را به وجود مى آورد كه: زنده بودن، چه خوب است!
اين نوع عشق، نوعى نابرابرى را در دل خود دارد: يكى ، به همه يارى ها نياز دارد و ديگرى ، همه يارى ها را فراهم مى آورد و به سبب همين خاصيتِ نوع پرستانه و فداكارانه است كه عشق مادرانه ، بالاترين نوع عشق و مقدّس ترين پيوند عاطفى به حساب مى آيد . جالبْ اين كه عشق هاى مادرانه كامل ، تا دوران بزرگ سالى فرزند نيز امتداد مى يابند .

عشق جنسى

وجه اشتراك عشق برادرانه و عشق مادرانه ، آن است كه به يك نفر، محدود نمى شود. اگر من برادرم را دوست دارم، تمام برادرهايم را دوست دارم و اگر كودكم را دوست دارم ، تمام كودكانم را دوست دارم ؛ اما عشق جنسى ، درست بر خلاف اينهاست. ماهيت اين عشق، طورى است كه فقط به يك نفر محدود مى شود و عمومى نيست و چه بسا كه فريبكارترين نوع عشق باشد.
در وهله اول، اين عشق ، غالبا با احساس شديد گرفتار عشق شدن (يعنى فرو ريختن ناگهانى مانعى كه تا آن لحظه بين دو بيگانه وجود داشته است)، اشتباه مى شود. در حالى كه اين احساس دلبستگى ناگهانى ، طبيعتا عمرش كوتاه است و بعد از اين كه بيگانه اى از نزديك شناخته مى شود، ديگر حجابى باقى نمى ماند و ديگر هيچ نوع نزديكى ناگهانى در كار نيست تا براى رسيدن به آن، كوشش شود. معشوق را به اندازه خودمان مى شناسيم يا شايد بهتر است بگوييم: او را مانند خودمان كم مى شناسيم! اگر تجربه ما از معشوق، عمق بيشترى داشت، يا اگر مى توانستيم بى انتها بودن شخصيت او را درك كنيم، هرگز او تا اين اندازه شناخته شده جلوه نمى كرد.
ولى براى اكثر مردم، هستى خود انسان و هستى ديگران ، به زودى كشف مى شود و پايان مى پذيرد. اكثر مردم براى غلبه بر «جدايى» ، درباره زندگى شخصى خود (و از اميدها و اضطراب هاى خود)، صحبت مى كنند؛ جنبه هاى بچه گانه خود را نشان مى دهند و تلاش مى كنند تا يك علاقه مشترك برقرار كنند. اين مسائل در زندگى اكثر مردم ، به خاطر غلبه بر جدايى انجام مى شود .
در اين نوع عشق، به مرور زمان، اين نزديك شدن ها كاهش مى يابد و عاشق، احساس مى كند كه آن كسى كه فكر مى كرد به او نزديك است، نه تنها نزديك نيست، بلكه فرسنگ ها با هم فاصله دارند. در نتيجه ، شخص، هوس مى كند به سراغ بيگانه اى تازه برود و عشقى جديد را تجربه كند و باز اين بيگانه ، بعد از مدتى ، به يك آشناى تكرارى تبديل مى شود و عاشق، هميشه با خود مى گويد: «اين فرد كه اين بار از او خوشم آمده، با قبلى ها فرق مى كند. اين يكى، چيز ديگرى است!» و جنبه هاى فريبنده، اين پندار عاشق را تقويت مى كنند .
بسيارى از اوقات، ما متوجّه اين قضايا نيستيم و حال آن كه اين انگيزه هاى ناهشيار، فعال اند، مخصوصا در ابتداى جوانى كه هنوز تجربه اين گونه محبّت ها بسيار اندك است.
حال اگر مثلاً دو نفر كه قصد ازدواج دارند، تمام ارتباط خود را براساس اين نوع عشقْ پايه ريزى كنند، بى گمان ، دچار پيامدهاى آن نيز خواهند شد كه نمونه هاى آن را در عشق هاى خيابانى و طلاق هاى وحشتناك بعد ، مى توان ديد. ۲

1.مقصود از تعبير «برادرانه» در اين بحث، عشق بر اساس انسانيت و معيارهاى انسانى و الهى است. لذا لزوما طرفين عشق، دو مرد نيستند ؛ بلكه يك زن نيز مى تواند به خاطر كرامت هاى انسانى ، مورد محبّت اشخاص ديگر قرار گيرد.

2.هنر عشق ورزيدن ، اريك فروم، تهران: مرواريد ، ۱۳۷۳ .

صفحه از 195