عشق، خوب است، اگر ... - صفحه 185

رهايى

حامد، احساس كرد بخش عمده اى از پاسخ خود را درباره ماهيت علاقه اش به «او» پيدا كرده است و برايش جالب بود كه بسيارى از مردم، چگونه خود را فريب مى دهند و بر اميال خود، برچسب هاى مقدّس و پاك مى زنند و حال آن كه اگر عشق هاى خود را ريشه يابى و تحليل كنند، درمى يابند كه چه بسا «خانه از پاىْ بست، ويران است» !
حال، مسئله حامد، اين بود كه چگونه خود را از دام اين دلبستگى شديد و يك طرفه برهاند و آن را به يك رابطه منطقى و سالم تبديل كند. حتما مى توان به عشقى دست يافت كه هم محبّت باشد و هم عقلانيت ، تا انسان از موهبت محبّت نيز محروم نباشد. در اين صورت است كه انسان، ديگر احساس اسير يا گرفتار شدن نسبت به شخص ديگر نمى كند.
باز به سراغ معلّمش رفت و از او خواست تا در ادامه راه نيز او را يارى كند. معلّم او هم خيلى خوش حال بود كه حامد تا اين اندازه ، متوجّه مسئله شده است؛ چرا كه معمولاً در سنين جوانى ، آن قدر احساساتْ قوى است كه بسيارى ـ مخصوصا اگر گرفتار عشقى هم باشند ـ به اين راحتى نمى توانند خود را از ميدان مغناطيسى آن، خارج سازند و آن را تحليل كنند.
معلّم حامد ، با تكيه بر تعريفى علمى شروع كرد: «عشق يعنى احساس عاطفى و شناخت و انگيزشى كه بر اساس ارتباط ، مشاركت و حمايت متقابل، ابراز مى شود». ۱
معلّم گفت : آقا حامد! اين طور نيست كه ما به يكباره متوجه شويم و احساس كنيم كه: «عجب! گرفتار و اسير محبّت كسى شده ايم»؛ بلكه ارتباط و مشاركت، نقش مهمّى در ايجاد احساس عاطفى دارد.
پس يكى از راه هاى جلوگيرى از اين عشق ها (عشق هاى فريبنده يا غير قابل كنترل)، خارج شدن از ميدان مغناطيسى جريان هاى عاطفى بين شخص و موضوع عشق است ، به اين شيوه كه وقتى انسانْ متوجّه شد كه شخصى برايش جذّاب است و اگر احتمالاً اين فرايند ، به همين شكل پيش برود ، به يك عشق غير قابل كنترل تبديل مى شود، در همان ابتداى كار، مهم ترين وظيفه او اين است كه اين حس را «تقويت» نكند؛ چرا كه تقويت هاى مستمر، طبق قانونِ «شرطى شدن»، به يادگيرى مى انجامد ؛ يادگيرى اى كه بعد از استحكام يافتنش، خارج شدن از چنگ آن ، به سادگى ممكن نيست.
مهم ترين و ابتدايى ترين نوع تقويت ، نگاه هاى مرتبط با موضوع عشق است . لذا اگر انسان از همان ابتدا نگهبان اين دريچه جادويى (چشم) باشد و اجازه ندهد كه آن مهمان ناخوانده (عشق) ، از اين در وارد شود، در اين صورت مى تواند مجالى بيابد تا در اطراف موضوع، فكر كند و موانع موجود را بررسى كند تا در صورت لزوم و امكان و مفيد بودن، اقدام به برقرارى ارتباط نمايد؛ البته ارتباطى به هنجار كه همه شرايط فرهنگى ، اجتماعى و اخلاقى را در آن، در نظر بگيرد.
اگر كسى بتواند اين مرحله از كنترل را پشت سر بگذارد، بى شك، مراحل كنترل بعدى ، بسيار آسان تر است.
همان طور كه تقويت، مهم ترين عامل تحكيم اين نوع از يادگيرى (يادگيرى بر اساس عشق) است، پس از يادگيرى و تحكيم آن ، عمل عكس تقويت (يعنى «خاموشى»)، در فرو نشاندن شعله هاى عشق، مفيد است. لذا شخص بايد براى مدّتى تلاش كند تا عوامل تقويت را از مدار روابط خود حذف كند. اگر ديدار و مصاحبت با آن دوست ، برايش «تقويت» محسوب مى شود، تلاش كند كه به مرور، اين ديدارها را به تعويق بيندازد، مخصوصا وقتى كه احساس اجبار در او شكل مى گيرد. اين كار، اگرچه ممكن است ابتدا بسيار سخت باشد، امّا بعد از مدتى ، كم كم عادى مى شود. اين اصل (خاموش ساختنِ تدريجى يك يادگيرى)، در همه يادگيرى هايى كه جنبه اعتياد و عادت در آنها قوى تر است، جارى است.

1.روان شناسى شخصيت، آلن راس، ترجمه : سياوش جمالفر، ص ۲۷۵ .

صفحه از 195