نكته اوّل : بى حجابى، نه بى حيايى
گاه گفته مى شود: «عفاف، غير از حجاب است و چنين نيست كه زنان اگر حجاب نداشته باشند، عفيف و پاك دامن نيستند». در همين زمينه، ويل دورانت مى گويد :
عفّت ، با لباس پوشيدن، هيچ رابطه ندارد. ۱
گاه اين مطلب ، از شخصيت هاى اسلامى نيز نقل مى شود و زنان شمال ايران را مَثَل مى آورند كه با آن كه در شاليزارها با لباس خاصّ خود فعاليت مى كنند و معمولاً حجاب ويژه مورد نظر فُقها را ندارند، امّا عفيف و پاك دامن اند . ۲ زنان روستايى را نيز مى توان مثل زد كه بى حجابى آنها، بى حيايى انگاشته نمى شود.
ما اگرچه عفاف و حجاب را يكى نمى دانيم ، ليكن با اين تحليل نيز مخالفيم. عفاف، حالتى درونى است و حجاب، به ظاهر و شكل برمى گردد و تفاوت آن دو، تفاوت ظاهر و باطن است. همچنين مى پذيريم كه ممكن است افرادى عفيف و پارسا باشند، امّا حجاب را به گونه اى كه مورد توصيه شرع است ، دارا نباشند ؛ ولى به اين امر هم بايد توجه كرد كه اين جدايى تا كجا مى تواند ادامه يابد؟ آيا مى تواند به عنوان يك قاعده عام درآيد؟ اگر چنين است ، چرا تنها به زنان روستايى ـ كه تعداد اندكى از زنان را تشكيل مى دهند ـ استناد مى شود؟ چرا زنان شهرى را مثال نمى زنند؟
بنا بر اين ، گرچه امكان جدايى عفاف از پوشش، پذيرفته مى شود، امّا قانون گذار ، با توجّه به اوضاع اجتماعى و روحيات و هوس هاى آدمى بايد عموم را در نظر گيرد و قانون وضع كند؛ نه اين كه چون چند زن بدون حجاب، عفاف خود را حفظ مى كنند ، قانون را بشكند.
از اين گذشته، اگر زنان بدون حجاب، عفيف و پاك هستند، آيا مردان نيز چنين اند و هوسبازى نمى كنند و از هرزگى دست برمى دارند؟ حجاب زن و مرد، تدبيرى است براى سلامت جامعه انسانى و در قانون گذارى بايد اين كليّت، منظور گردد.
از سوى ديگر ، مگر مى توان رابطه بين ظاهر و باطن را نديده انگاشت؟ ظاهر، نشانه باطن است. مگر نه اين كه «رنگ رخساره خبر مى دهد از سرّ ضمير»؟ متانت در سلوك و رفتار ظاهرى و دقّت در انتخاب لباس و پوشش مناسب، از عفاف درونى خبر مى دهد.
نكته ديگر ، اين كه ظاهر بر باطن ، اثر مى گذارد. مگر چنين نيست كه رنگ لباس ، بر روان آدمى اثر مى گذارد؟ مگر چنين نيست كه نام افراد در شخصيت درونى آنها اثر مى گذارد؟ همين گونه است پوشش و نوع لباس آدمى.
مسئله تأثير ظاهر بر باطن، هم مورد تأييد اسلام است و هم دانش روان شناسى بر آن تأكيد دارد.
در احاديث اسلامى ، تعبيرهايى از اين قبيل بسيار داريم:
«ديده بوسى كنيد تا كينه ها از ميان بروند» ، ۳ «هنگام خشم، با آب خنك، وضو سازيد» ، ۴ «نگاه كردن به آب و سبزه ، فرح بخش است» ۵ و ... .
خلاصه آن كه : 1 . قانون گذار نمى تواند يك فرد يا گروه اندك را ملاك وضع قانون قرار دهد. 2 . ظاهر، نشانه باطن است. 3 . ظاهر، بر باطن و شخصيت درون، تأثير مى گذارد.
1.تاريخ تمدن، ج ۱ ص ۵۸ .
2.كيهان لندن، ۱۱ / ۳ / ۱۳۷۴.
3.المحجة البيضاء ، ج ۳ ، ص ۳۸۹ .
4.همان ، ج ۵ ، ص ۳۰۷ .
5.بحار الأنوار، ج ۷۶، ص ۲۸۹، ح ۱.