تجلي حضرت خضر در تفسير ابوالفتوح رازي - صفحه 207

است. شرح اين ديدار نيز در سوره كهف، ضمن تفسير آيه هاى 60 تا 82 آمده است. كه ما به اختصار روايات و داستانهاى آن را آورده ايم.

الف) برخورد خضر با حضرت محمد صلى الله عليه و آله

«انس روايت مى كند كه: يك روز با رسول عليه السلام مى رفتم. آوازى از شعبى بيرون آمد. مرا گفت: بنگر يا انس تا آن آواز چيست؟ گفت: برفتم. مردى را ديدم كه در بن درختى نماز مى كرد و مى گفت: مرا از امت مرحومه كن، مرا از امت محمد كن كه بر ايشان رحمت كرده اى و گناهان ايشان بيامرزيده و دعاى ايشان اجابت كرده و ايشان را ضمان ثواب كرده اى.
بيامدم، رسول را بگفتم. مرا گفت: برو آن مرد را بگو كه رسول خداى تو را سلام مى كند و مى گويد: من انت؛ تو كيستى؟ بيامدم و بگفتم. گفت: رسول خداى را از من سلام كن و بگو كه: برادر تو است. خضر خداى را دعا مى كند و مى خواهد تا او را از امت تو كند». ۱

ب) برخورد حضرت خضر با حضرت على عليه السلام

«در خبر است كه يك روز امير المؤمنين و خضر عليهماالسلام به هم رسيدند. امير المؤمنين او را گفت: كلمتى حكمت بگو تا از تو ياد گيرم. خضر عليه السلام گفت: ما احسن تواضع الاغنياء للفقراء قربة الى اللّه ؛ چه نيكوست تواضع توانگران درويشان را تقرب به خداى را. اميرالمؤمنين گفت: خواهى كه از اين نيكوتر بشنوى؟ گفت: بيار. گفت: و احسن من ذلك تيه الفقراء على الاغنياء ثقة باللّه ؛ از اين نيكوتر تكبر درويشان بود بر توانگران استوارى به خداى.
توانگرى و درويشى در اندكى و بسيارى مال بسته نيست؛ توانگرى، توانگرى دل است. رسول گويد عليه السلام: ليس الغنى من كثرة العرض انّما الغنى غنى النفس؛ مرد به

1.روض الجنان، ج ۵، ص ۱۳ ـ ۱۴. «كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ» . آل عمران (۳): آيه ۱۱۰.

صفحه از 213