كشتى از ميان ده برادر بود: پنج بر زمين بودند و پنج در كشتى كار كردندى. و در شاذ خواندند: آن كشتى جماعتى بخيلان را بود. من خواستم تا آن را عيبناك كنم؛ چه از پيش روى ايشان پادشاهى ظالم بود كه كشتيهاى درست به غصب مى ستد.
و اما آن غلام را كه بكشتند، مادر و پدر او مؤمن بودند. خداى مرا فرمود كه: او را بكش، و الاّ به وجود او ايشان كافر شوند. و معلوم آن بود كه اگر او نباشد، بر ايمان بمانند و آنچه چنين باشد، مفسدت باشد؛ براى آنكه مفسدت آن بود كه فساد عند آن حاصل آيد؛ اگر آن نباشد، فساد نبود.
و اما ديوار كه آبادان كرديم، از آنِ دو كودك يتيم بود در آن شهر، و در زير آن گنجى بود ايشان را ۱ ».
منابع
۱. آلوسى بغدادى، شهاب الدين ابوالفضل سيد محمود: روح المعانى فى تفسير القرآن العظيم و السبع المثانى، ج ۱۳ ـ ۱۵، تهران، انتشارات جهان.
۲. ابن حجر عسقلانى، شهاب الدين احمد بن على: الاصابة فى تمييز الصحابه، چاپ اول، مصر، ۱۳۲۸ ق.
۳. حكمت، على اصغر: مجله وحيد، «روكرت آلمانى و خضر پيغمبر»، ش ۱۰، ۱۳۵۱ش.
۴. خزاعى نيشابورى، ابوالفتوح حسين بن على بن احمد: روض الجنان و روح الجنان فى تفسير القرآن، ج ۲، ۴، ۱۲، ۱۳، ۱۶، ۱۵، مشهد، بنياد پژوهشهاى اسلامى.
۵. دامادى، سيد محمد: ميراث جاويدان، «روايت خضر در كشف الاسرار»، سال چهارم، ش ۱، مسلسل ۱۳، بهار ۱۳۵۷ ش.
۶. رازى، نجم الدين: مرصاد العباد، به اهتمام محمد امين رياحى، ۱۳۶۵ ش.
۱.روض الجنان، ج ۱۳، ص ۲۲ ـ ۱. «واذ قال موسى... وَ أَمَّا الْجِدارُ فَكانَ لِغُلامَيْنِ» . كهف (۱۸): آيات: ۶۲ ـ ۸۰ .