اين بحث در مورد روات طبقات تابعين و اتباع تابعين ، كه از شيوه عنعنه استفاده كرده اند ، جدى تر است؛ چون اولاً ايشان داراى اهميت جلالت و شأن والايى نزد اهل سنّت اند و اين شيوه شايد به نحوى بتواند قدحى در مورد ايشان باشد و دوم آن كه كراهت از تدليس يا عدم شهرت به تدليس در مورد برخى از ايشان بسيار ظاهر و بارز است و استفاده از شيوه عنعنه با اين مطلب ، چندان سازگار نيست .
محور اصلى اين مقاله بررسى چرايى استفاده تابعين و ائمه اتباع تابعين از شيوه عنعنه است . نخست مقدمه اى در مورد تاريخچه مصطلح الحديث و سؤالاتى كه اين تحقيق ، متكفّل پاسخ بدان است ، مى آورد . در گام بعد ، به گونه اى دامنه بحث را كوچك و محدود ساخته ، تا بررسى آن آسان تر باشد؛ زيرا طبقه تابعين و اتباع تابعين داراى افراد بسيار زياد و فراوانى است كه اين مطلب ، دامنه تحقيق را بسيار وسيع مى كند . وى به منظور محدود كردن اين دامنه ، گستره بحث را بزرگان حديث (از طبقه تابعين و اتباع) قرار مى دهد كه على بن مدينى ، شيخ بخارى ، تعيين كرده است و خصوصيات و ويژگى هاى مهم اين گروه را بيان مى كند ، مانند : آمدن بسيارى از روايات از طريق آنها ، مدلِّس نبودنشان ، كراهت ايشان از تدليس و ... .
در ادامه ، افراد پيش گفته را به دو دسته تقسيم مى كند : 1 . كسانى كه به صراحت ، تدليس را ناپسند شمرده و با صيغه عنعنه روايت كرده اند؛ 2 . كسانى كه تدليسى از آنان گزارش نشده و با صيغه عنعنه روايت كرده اند . در ذيل معرفى افراد هر يك از اين دو دسته ، گزارش ها حاكى از كراهت ايشان از تدليس (در مورد دسته اول) و نسبت روايات معنعنشان به تعداد كل روايات ايشان در صحيحين (هر دو دسته) بيان شده است . با توجه به بالا بودن اين نسبت ، اين سؤال را مطرح مى كند : آيا اين افراد ، معانى الفاظ تحمّل ، صيغ اداء و دلالت آنها را نمى دانسته اند يا آن كه قواعد و اصطلاحاتى وضع كرده ، اما بدان ملتزم نبوده اند؟
با توجه به اين سؤال ، بخش ديگر مقاله با عنوان «التزام محدّثين اين طبقات با الفاظ وصيغ اداء و عدم تغيير آنها» در پيش ديد خواننده گذارده مى شود كه در آن با آوردن شواهدى از كتاب الكفاية خطيب بغدادى و مثال هاى گوناگونى از روايات