و تعارض در عبارات و كلمات ابن حجر عسقلانى است . وى در مورد اخبار محفوف به قرائن در يك جا از نزهة النظر مى گويد كه هر يك از انواع اخبار واحد محفوف به قرائن ، به تنهايى افاده علم نظرى مى دهند . حال آن كه در جايى ديگر مى گويد اگر تمامى انواع خبر محفوف به قرائن در يك خبر جمع گردند ، يقين به صدق آن بعيد نيست .
به نظر نگارنده ، مراد ابن حجر از يقين و علم نظرى ، علم و يقين نظرى مصطلح نيست ، بلكه منظور وى همان ظن راجح است . وى علاوه بر موارد فوق ، سخنان ابن حجر در كتب ديگر خود و موافقان او را مى آورد و از آن جا كه اين سخن را اشكالى جدّى در برابر قضيه افاده يقين نظرى توسط اخبار محفوف به قرائن مى داند ، به دقت ، آن را بررسى و به تفصيل آن را نقد مى كند و در پايان ، نظر مشهور (افاده يقين نظرى توسط اخبار محفوف به قرائن) را مى پذيرد .
فصل سوم : هسته مركزى فصل سوم مقاله ، پاسخ به اين سؤال است : آيا امكان وهم و خطا در حديث دائمى هست و آيا اين امكان وهم و خطا ، رد و طرح حديث را روا مى سازد؟
دليل مطرح كردن پرسش فوق ، آن است كه برخى گروه هاى منكر سنّت ، عقيده دارند كه با وجود قرآن قطعى الثبوت ، به حديث ظنى الثبوت كه امكان وهم و خطا هم بدان راه دارد ـ ، نيازى نيست . نويسنده از گذر بررسى ، تحليل و نقدآرا و نگره هاى اين گروه به پرسش مطروحه نيز پاسخ مى گويد .
فصل چهارم : موضوع طولانى ترين فصل مقاله ، «حديث واحد و تعارض با عقل» است كه سه مبحث دارد :
مبحث اول: موضع محدّثان در برابر تعارض خبر واحد با عقل ، بيان گرديده و مراد از قاعده «مخالفت خبر واحد با عقل از علائم موضوع بودن آن است» توضيح داده شده است . مؤلف در صدد است كه از خلال اين بررسى ها با كسانى كه خبر واحد را به دليل مخالفت با آراء و معلومات خود (كه آن را دليل قاطع عقلى مى نامند) ، رد مى كنند ، به مقابله برخاسته ، ادله آنان را نقد كند .