شرح حال حضرت عبدالعظيم حسنى عليه السلام - صفحه 97

عرض عقايد به امام هادى عليه السلام

شيخ صدوق و ديگران از جانب عبدالعظيم حسنى روايت كرده اند كه فرمود: به خدمت امّا هادى عليه السلام مشرف شدم و چون آن حضرت مرا ديد فرمود: آفرين بر تو اى ابوالقاسم تو دوست ما هستى (انت وليّنا حقا).
عرض كردم اى فرزند رسول خدا صلى الله عليه و آله من مى خواهم دين خود را بر شما عرضه بدارم اگر پسنديده و مورد قبول است، بر آن ثابت بمانم تا خداوند را ملاقات نمايم، فرمود: بيا اى ابوالقاسم.
عرض كردم من مى گويم: خداوند تبارك و تعالى يكى است و مثلى براى او نيست و از حد ابطال و حد تشبيه خارج است و جسم و صورت و عَرَض و جوهر نيست، بلكه پديد آورنده اجسام و صور و خلق كننده عرضها و جوهرهاست و خداوند مالك هر چيزى است و هر چيزى را او آفريده است.
مى گويم: محمد صلى الله عليه و آله بنده و رسول خدا و پايان بخش پيامبران است و بعد از او تا روز قيامت پيغمبرى نخواهد آمد و شريعت آن حضرت آخر همه شرايع است و بعد از آن تا روز قيامت شريعتى نيست.
مى گويم: امام و خليفه و ولى امر بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله اميرالمؤمنين على بن ابيطالب عليه السلام است و بعد از آن حضرت امام حسن، بعد از آن امام حسين، بعد از آن على بن الحسين، بعد از آن محمد بن على، بعد از آن جعفر بن محمد، بعد از آن موسى بن جعفر، بعد از آن على بن موسى، بعد از آن محمد بن على عليهم السلام بعد از اين بزرگواران، اى مولاى من امام واجب الطاعة تو هستى.
پس از آن امام على النقى عليه السلام به جناب عبدالعظيم فرمود:
فكيف للناس بالخلف من بعده؟ قال: قلت: وكيف ذاك يا مولاى؟ قال: لانه لايرى شخصه ولايحل ذكره باسمه حتى يخرج فيملاء الارض قسطا و عدلاً كما ملئت ظلما و جورا.
بعد از من پسرم حسن امام است ليكن مردم درباره امام بعد از او چه خواهند كرد. گويد: گفتم اى مولاى من مگر جريان زندگى امام بعد از او از چه قرار است؟ فرمود: براى اين كه شخص او ديده نمى شود و بر زبان آوردن نام او حلال نباشد تا اين كه خروج كند و زمين را از عدل و داد پر نمايد هم چنان كه از جور و ظلم پر شده باشد.
گفتم: به اين امام غائب هم معتقد شدم يعنى به امامت امام حسن عسكرى عليه السلام و خَلَفِ آن حضرت قائل شدم.
اكنون من مى گويم: دوست اين بزرگواران دوست خداست و دشمن آنان دشمن خداست و اطاعت ايشان اطاعت خداست و نافرمانى آنان نافرمانى خداست و مى گويم: معراج حق است و سؤال در قبر حق است و بهشت و دوزخ حق است و صراط و ميزان حق است و آن كه قيامت آمدنى است و در آن شكى نيست و خداوند زنده مى كند كسانى را كه در قبرها جا دارند و نيز عقيده دارم كه واجبات بعد از اعتقاد به ولايت، نماز و زكاة و روزه و حج و جهاد و امر به معروف و نهى از منكر است.
چون جناب عبدالعظيم دين و عقايد خود را بر امام زمانش حضرت هادى عرضه داشت و حضرت تصديق او نمود، فرمود:
يا اباالقاسم هذا واللّه دين اللّه الذى ارتضاه لعباده فاثبت عليه ثبتك اللّه بالقول الثابت فى الدنيا والآخرة.
اى اباالقاسم به خدا سوگند اين است دين خدا كه آن را براى بندگانش پسنديده است، بر همين عقيده ثابت باش خداوند تو را به همين طريق در زندگى دنيا و آخرت پايدار بدارد. ۱
بالاخره از دقايق زندگى حضرت عبدالعظيم معلوم مى شود كه وى در زمان خود از زهاد و عباد و پرهيزگاران و نيكوكاران به شمار مى رفته و از جهت خلوص عقيده و قلب روشن و اعتقادات درست و صحيح مورد توجه امامان عصر خود و شيعيان آنان بوده است.
حديث ابوحماد رازى كه از رساله صاحب بن عُبّاد نقل كرديم، بزرگترين نشانه اعتماد و اطمينان آن بزرگواران نسبت به او مى باشد، اين جمله امام هادى عليه السلام كه به او فرمود: مسائل دينى خود را از عبدالعظيم حسنى سؤال كن، مؤيد اين كلام است و سفارش حضرت رضا عليه السلام براى دوستان و شيعيان خود كه توسط او فرستاده و مرحوم مفيد در اختصاص، آن را نقل كرده، ۲ اين هم دليل روشنى است كه آن حضرت به وى علاقه داشته و او را براى رسانيدن اين پيام شايسته ديده است.
حضرت هادى عليه السلام در هنگامى كه او عقايد خود را اظهار نمود، به او فرمود: اى ابوالقاسم به خدا قسم اين عقايد شما همان دينى است كه پيغمبر آن را آورده و اين دين پدران من است، بر اين عقيده ثابت باش خداوند تو را بر عقيده درست ثابت بدارد. مسلما تصديق امام عليه السلام عقايد او را بزرگترين فضيلت و منقبت براى وى محسوب مى شود.
و همچنين حضرت عبدالعظيم در ميان علماء و بزرگان شيعه از احترام خاصى برخوردار بوده است و از بزرگان و شخصيت هاى بزرگ و محدثين عالى مقام مى باشند از جمله آنان محمد بن خالد برقى و احمد بن محمد بن خالد برقى و ابراهيم بن هاشم قمى كه از مشايخ بزرگ حديث و مؤلفين بزرگ شيعه هستند.
علت اين كه حضرت عبدالعظيم مورد علاقه و محبت امامان زمان خود واقع گرديده، اين است كه وى برخلاف بعضى از اسلاف و بنى اعمام خود در مقابل امامان معصوم بسيار خاضع و خاشع بود و آن ها را واجب الطاعة مى دانست و از اوامر و دستورات آنان سرپيچى نمى كرد وى به امامت و وصايت آن ها اعتقاد كامل داشت، اخبار و نصوصى كه درباره امامت ائمه دوازده گانه به وسيله او نقل شده، ۳
دليل روشنى است كه وى به اين گونه روايات اعتقاد داشته و رسيدن او خدمت حضرت هادى و عرضه داشتن معتقدات دينى خود را به حضور آن حضرت مؤيد اين مطلب است.
از حالات او كاملاً پيداست كه وى از همان زمان كه در مدينه و ساير شهرها كه مى زيسته، مورد توجه و علاقه شيعيان و دوستان اهل بيت بوده و شخصيت ارجمندش نزد همگان معروف و مشهور بوده است.
از تاريخ تولد و وفات حضرت عبدالعظيم اطلاع دقيقى در دست نيست ولى آنچه مسلم است وى در زمان حضرت موسى بن جعفر عليه السلام بوده و از روايتى كه در فضليت زيارت او رسيده، پيداست كه وى در زمان امام هادى وفات كرده است و اين كه بعضى از نويسندگان اخير نوشته اند كه حضرت عبدالعظيم حسنى در سال 202 ه متولد شده، مدرك درستى ندارد زيرا حضرت عبدالعظيم راوى هشام بن حكم است و او در سال 198 فوت نموده است و نيز عبدالعظيم محضر امام رضا عليه السلام را نيز درك كرده و امام به وسيله او پيامى به شيعيان فرستاده است ۴ و نيز مى دانيم امام رضا عليه السلام در سال 203 به شهادت رسيده است بنابراين اگر تولد عبدالعظيم در سال 202 باشد بايد اين پيام را در يك سالگى دريافت نمايد و اين معقول نيست.
با اين حال مرحوم شيخ آقا بزرگ تهرانى تاريخ وفات حضرت عبدالعظيم را در نيمه شوّال 252 ثبت كرده است. ۵

1.امالى صدوق، مجلس ۵۴.

2.مفيد، الاختصاص، ص ۲۴۷.

3.كمال الدين باب ۲۸، حديث ۳، باب ۳۱، حديث ۲.

4.مفيد، اختصاص ۲۴۷.

5.الذريعه، ج ۷، ص ۱۹۰.

صفحه از 104