شرح حال امامزادگان ری - صفحه 105

بود؛ و چون آنان كه بعد از زيد مذهب زيديّه اختيار نمودند تقاعد جعفر بن محمد مشاهدت كردند و گفتند امام آن كس نيست كه در سراى خود نشسته و پرده مابين خود و مردمان آويخته دارد بلكه امام آن باشد كه با شمشير ظاهر شود، امر به معروف و نهى از منكر نمايد؛ اين بود منشأ نزاع شيعه و مابين جعفر عليه السلام و زيد به هيچوجه خلاف و نزاع نبود.
ابن خزّاز گويد كه دليل بر صدق اين معنى تمثل زيد است: من اراد الجهاد فإِلىّ و من اراد العلم فإِلى ابن اخى جعفر. ولو ادعى الامامة لنفسه لم ينف كمال العلم عن نفسه لان الامام يجب ان يكون اعلم من الرعيّة.
يعنى آن كس كه اراده جهاد دارد بايستى نزد من آيد و هر كس فهم و دانش طلب كند او را لازم است كه پسر برادرم جعفر را ملازم گردد. و اگر زيد بن على مدّعى امامت از براى خود بود كمال علم را از خود نفى نمى نمود، زيرا واجب است امام از تمام رعيّت خود داناتر باشد.
آن گاه گويد: از جناب جعفر بن محمد اين كلام مشهور است كه فرمود: رحم اللّه عمّى زيداً لوظفر لوفى و انّما ادعى الى الرضا من آل محمد و أنا الرضا. يعنى خداى رحمت كند عمّم زيد را اگر بر دشمنان ظفر يافتى بدانچه مقصود وى بود وفا نمودى؛ اين است و جز اين نيست عم من زيد مردمان را به سوى رضا از آل محمّد دعوت مى نمود و رضاى از آل محمد منم.
آن گاه گويد: و تصديق ذلك ما حدثنا به على بن الحسين قال حدثنا عامر بن عيسى بن عامر السيرافى مكة فى ذى الحجة سنة احدى و ثمانين و ثلاث مائة قال حدّثنى ابومحمّد الحسن بن محمّد بن يحيى بن الحسن بن جعفر بن عبيداللّه بن الحسين بن على بن ابى طالب عليه السلام قال حدثنا محمد بن مطهّر قال حدّثنا ابى قال حدّثنا عمر بن المتوكّل ابن هارون البجلى عن ابيه المتوكّل بن هارون قال: لقيت يحيى بن زيد بعد قتل ابيه و هو متوجّه الى خراسان فما رأيت رجلا فى عقله و فضله فسألته عن ابيه فقال: انّه قتل و صلب

صفحه از 136