شرح حال امامزادگان ری - صفحه 110

السموات [و الأرض] يجعل روحه فى حوصلة طير أخضر يسرح فى الجنّة حيث يشاء. يعنى خبر داد مرا پدرم از جدّم كه از اولاد وى مردى كه او را نام زيد است خروج كند و در كوفه كشته شود و مصلوب گردد و چون زمان حشر و نشر مردمان رسد از قبر خود بيرون آيد بر حالتى كه براى روح وى درهاى آسمان گشاده گردد و سكّان سماوات به جهت او مبتهج و مسرور گردند و روح او را در حوصله طيرى سبزرنگ جاى دهند در بهشت به هر مكان كه خواهد پرواز كند. 1
و نيز به اسنادى چند از عمرو بن خالد روايت كند كه گفت عبداللّه بن سيابه مرا حديث كرده و گفت ما هفت تن بوديم كه عزيمت مدينه [نموديم]، داخل مدينه شديم و به مجلس جناب ابوعبداللّه حضرت صادق عليه السلام درآمديم فرمود: آيا در نزد شما از عمّ من خبرى هست؟ عرض نموديم: به تحقيق يا خروج كرده يا خروج ميكند عنقريب، پس فرمود: اگر شما را از كوفه در باب زيد خبر رسد مرا اخبار دهيد. راوى گويد ما در مدينه چند روز مكث نموديم تا آن كه از جانب بسام صيرفى رسولى به مدينه آمد مكتوبى براى ما آورد او را گشوديم نوشته بود: امّا بعد فانّ زيدا قد خرج يوم الاربعاء [غرة صفر فمكث الأربعاء] و الخميس و قتل يوم الجمعة و قتل معه فلان و فلان يعنى به درستى كه زيد خروج نمود روز چهارشنبه و پنجشنبه را و روز جمعه به درجه شهادت فايض گشت و با او فلان و فلان مقتول گشتند.
راوى گويد: به مجلس حضرت صادق عليه السلام شده آن مكتوب بر وى عرضه داشتم آن را قرائت كرده بگريست پس فرمود: انّا للّه و انّا اليه راجعون عند اللّه احتسب عمّى انه كان نعم العم ان عمى كان رجلاً لدنيانا و آخرتنا مضى و اللّه عمّى شهيدا كشهداء استشهدوا مع رسول اللّه صلى الله عليه و آله و على و الحسن و الحسين. يعنى آن جناب كلمه ترجيع به زبان جارى ساختند و فرمودند در مصيبت عم خود صبر كنم و اجر آن از خداى طلبم، به درستى

1.همان، ج ۱، ص ۲۵۰ ـ ۲۵۱.

صفحه از 136