و عثمان فرمودند: شما پيشتر از من قتال كنيد كه براى شما عقب نيست و مرا عقب است كه ارث شما به اولاد من برسد؛ ۱ اين است كه عمر بن اميرالمؤمنين با اولاد عبّاس در ارث اين سه برادر منازعه كرده، عمر مى گفت: ارث اين سه برادر به من مى رسد اولاد عبّاس مدّعى شدند كه آن ها قبل از حضرت عبّاس به قتل آمدند، ارث به عباس منتقل شد و بعد از او به ما رسيد آخر به جزئى مبلغى، عمر مصالحه نموده دست كشيد و عمرو بن على عليه السلام با حضرت سيّدالشّهدا به كربلا نيامد، نوشته اند كه هميشه در پيش خانه نشسته مفاخرت مى كرد كه من شخص فطنى بودم اگر با سيّدالشّهدا به كربلا مى رفتم من هم كشته مى شدم، و هم چنين با حسن مثنّى در صدقات اميرالمؤمنين مشاجره نمود، حجاج بن يوسف ثقفى حمايت از وى كرده به حسن مثنّى گفت: به حكم بايد عمر را در صدقات جدّت شريك كنى، چون خلاف شرع بود از اين كه حضرت توليت صدقات را به اولاد حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلامواگذاشته بود. حسن مثنّى ناچار پيش وليد بن عبدالملك رفته از او حكم آورد كه عمر دخيل در صدقات نباشد و گويند در ينبع وفات يافت و از سنّ شريفش هفتاد و هفت سال گذشته بود و به روايت ابونصر بخارى ۲ هشتاد و پنج سال، به قول ابن خداع و جماعت ديگر هفتاد و پنج سال.
و اين كه در بحار مذكور است عمر بن على عليه السلام كه در دست بدر نخعى ـ عليه اللعنة ـ به شهادت رسيد به ميدان آمده اين رجز را خوانده:
اضربكم و لا ارى فيكم زحرذاك الشّقى بالنبى قد كفر
يا زحر يا زحر تدانى من عمرلعلّك اليوم تبوء من سقر
شرّ مكان من حريق و سعرلانّك الجاهد يا شرّ البشر
وآن ملعون را به قتل آورده چون لشكر اشقيا اطراف او را گرفتند اين رجز راخواند:
خلّوا عداة اللّه خلّوا عن عمرخلّوا عن اللّيث العبوس المكفهر
يضربكم بسيفه و لا يضرو ليس فيها كالجيان المنحجر۳
ميرزا محرم لسان الحق صاحب فرهنگ خداپرستى دو رشته در شرح حال آن حضرت به نظم درآورده:
شبه اسداللّه كه شبيه پدر آمدآن پشت عبوس و اسد مُكْفَهر آمد
مير علوى چهره و قامت عمر آمدچون شير دلاور ز كمينگاه درآمد
وان شيردلى هاى پدر از پسر آمدزانگه كه به روبه صفتان حمله درآمد
فرمود كه اى لشكر از فتح و ظفر دوراى بى نظران كآمده از اهل نظر دور
وى بى هنران كآمده از اهل هنر دورداريد تن و جان را از بيم خطر دور
زنهار همى باشيد از نزد عمر دوركو ضربت تيغش ز بدن ها شده...
از اشقيا آن چه حضرت كشته است، به قول ابى مخنف «به حمله اول هزار و پانصد» و در حملات ديگر آن چه كشته و مجروح ساخته اند درست ضبط نشده كه چه قدر است؟ و در روايت دويم هزار و نهصد و پنجاه نفر سواى مجروحين نوشته شده.
ابومحمّد مصطفى بن سيّد حسن بن السيّد سنان بن السيّد احمد الحسينى الهاشمى القرشى، تاريخى در خلقت عالم به جهت سلطان مراد خان بن سليم شاه عثمانى نوشته و در قتل اشقيا به دست مبارك حضرت ابى عبداللّه الحسين عليه السلام ، از روى انصاف تفصيلى ذكر كرده است كه از همين جا مى توان معلوم كرد جناب سيدالشّهدا عليه السلام چه قدر از اشقيا را به دست مبارك به درك واصل كرده اند تا به ساير شهدا ـ سلام اللّه عليهم اجمعين ـ چه رسد و عبارت صاحب تاريخ را چون موافق انصاف از همه مورّخين بهتر و خوب تر و به انصاف نزديك تر نوشته بود بعينها ضبط نموديم:
1.الإرشاد، ج ۲، ص ۱۰۹.
2.سر الأنساب؛ سر السلسلة العلويه، ص ۵۰۶.
3.بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۳۷.