شرح حال امامزادگان ری - صفحه 30

در كتب تواريخ ضبط است كه يوم الفخ، عبداللّه دو شمشير، حمايل كرده بود و با هر دو حرب مى كرد و چون كار بر حسين صاحب فخ تنگ شد عبداللّه را طلبيده وصيّت نمود كه بعد از شهادتش او امام زيديّه باشد.
از اين است كه صاحب كتاب عمدة الطالب ۱ در ذيل عبداللّه شهيد نوشته كه: او يكى از ائمه زيديّه است و اين مخالف است با آن چه در كتاب ملل و نحل ۲ از مذهب زيديّه روايت شده كه؛ بناى مذهب آن ها اين است كه امام عصر از بنى الفاطمه كسى است كه با علم و فضل باشد و خروج به سيف كند و سبّ شيخين كه عمر و ابوبكر باشد ننمايد چنان كه زيد نكرد و گفت: و هما وزيرا جدّى. و فيروزآبادى در قاموس ۳ «و كانا وزير جدّى» نوشته و فرقه ديگر از زيديّه هستند كه سبّ شيخين را جايز مى دانند.
و عبداللّه شهيد بعد از شهادت حسين صاحب فخ خروج به سيف نكرد، پس از ائمّه زيديه محسوب نيست و بعد از واقعه فخ، در مدينه طيّبه توطن جسته؛ چون هارون الرشيد مولع بود در سؤال از احوال اولاد علىّ بن ابى طالب عليه السلام ؛ به خصوص از بزرگان و صاحب همّت و نبالت ۴ آن ها، وقتى از فضل بن يحيى برمكى، ازين سلسله جليله سؤال كرد كه؛ آيا در خراسان از آل علىّ بن ابى طالب عليه السلام شخص بزرگى هست؟ فضل گفت: زياد تجسّس و تفحّص كردم كسى را نيافتم ولى شنيدم در يك موضع از مدينه، عبداللّه بن حسن افطس نشسته، مردم پيش او مى آيند، و بيش از اين چيزى نگفت.
پس از آن هارون شخصى به مدينه مأمور ساخته تا عبداللّه را حاضر كردند، چون حاضر شد هارون گفت: اى عبداللّه تا چند در مدينه مردم را به گرد خود جمع نموده و به مذهب زيديّه دعوت مى كنى؟

1.عمدة الطالب، ص ۳۴۸.

2.ملل و نحل، ج ۱، ص ۱۳۷.

3.القاموس المحيط، ج ۱، ص ۸۳۰.

4.نبالت: صاحب نجابت بودن (فرهنگ معين، ج ۴، ص ۴۶۶۲).

صفحه از 136