حضرت و گروهى از اعاظم محدثين مانند يحيى بن زيد و محمد بن شهاب زهرى و زكريا بن ابى زائده و ... و خالد بن صفوان از وى روايت كنند.
بعضى از مورخين عامّه در ذيل احوال زيد آورده اند كه ۱ زيد چندى در تحصيل اصول اشتغال جست و در آن علم در عداد تلامذه، واصل بن عطاى معتزلى، معدود بود و از واصل اصول اعتزال فرا گرفت از اين جهت زيد و تمام اصحاب وى در عقايد و مذهب، طريقت اعتزال مسلوك داشته اند.
و برادرش محمد باقر عليه السلام از قرائت و تلمّذ نمودن نزد واصل او را ملامت مى نمود چه واصل بر جدّش علىّ بن ابى طالب عليه السلام تجويز خطا مى نمود و او را عقيده چنين بود كه على بن ابى طالب در محاربه با اهل جمل و اهل نهروان طريق خطا پيموده؛ و ديگر اين كه واصل در مسئله قضا و قدر برخلاف طريقه اهل البيت عليهم السلامتكلم مى نمود؛ و نيز گويند: زيد را عقيده آن بود كه على بن ابى طالب عليه السلام از ابى بكر و ساير صحابه افضل بود مگر آن كه براى مصلحتى كه صحابه آن را صواب دانستند و براى تسكين فتنه و تأليف قلوب رعايا على بن ابى طالب عليه السلام خلافت را به ابى بكر تفويض كرد، و زيد نظر به طريقه معتزل له امامت مفضول را با بودن فاضل براى مصلحتى كه تقديم مفعول مراعات شود تجويز كند. انتهى.
و اين دعوى نزد اماميه و جم غفيرى ۲ از علماى عامّه استوار نباشد و اخبار و كلمات ايشان برخلاف اين دعوى و امامى بودن زيد گواهى دهد چنان كه در پايان شرح حال زيد بر شقّه اى از آن اخبار اشارت خواهيم نمود.
و زيد در سال صد و بيست و دو و به قولى صد و بيست و يك هجرى خروج كرده و در سال مذكور به درجه شهادت فايز گشت و ما نخست سبب و مقدمّه خروج او را ايراد نماييم سپس كيفيت خروج و شهادت آن جناب شرح دهيم.
1.ر.ك: تاريخ مدينة دمشق، ج ۱۹، ص ۴۵۰ به بعد.
2.جم غفير: گروه بسيارى از مردم (فرهنگ معين، ج ۱، ص ۱۲۴۰).