شرح حال امامزادگان ری - صفحه 81

يفتى سراً بوجوب نصرة زيد بن على و حمل المال اليه و الخروج معه على اللصّ المتغلب المتسمى بالامام و الخليفة كالدوانيقى و اشباعه ۱ . يعنى ابوحنيفه در پنهانى مردم را فتوى دادى كه زيد بن على بن الحسين عليه السلام امامى است مفترض الطاعه، بايستى نصرت و يارى او واجب شمرند و وجوه اموال خود بدو سپارند و در قتال او با دزدان متغلب چون منصور و امثال وى كه خود را به كذب و بهتان خليفه و امام مى دانند همراه شوند.
ابن اثير در كتاب كامل ۲ گويد آن گاه كه زيد در كوفه اقامت داشت دختر يعقوب بن عبداللّه سلمى را تزويج نمود و نيز بنت عبداللّه بن ابى القيس را به حباله نكاح خود درآورده و اين تزويج را سبب اين شد كه روزى مادر آن دختر ام عمر بنت صلت كه زنى شيعى و جميله بود نزد زيد آمده بر وى سلام كرد و آن زن را سنين عمر زياد بود ولى پيرى از رونق حسن و جمال از زن چيزى نكاسته بود، زيد او را براى خويش خطبه كرد. آن زن به زيادى سن متعذر گرديد و گفت: مرا دخترى است كه از من نيكوتر و سفيدتر است زيد تبسم نمود پس آن دختر را تزويج كرده و در كوفه زمانى نزد اين دختر و چندى نزد بنى هند مى گذرانيد.
و در استعداد اسباب خروج اشتغال داشت، تا آن كه سال صد و بيست و دو داخل شد و در اين سال زيد مردم را بگفت كه به استعداد خروج اشتغال نماييد و به عهد خويش وفا كنيد.
سليمان بن سراقه بارقه از كوفه نزد يوسف بن عمر كه در حيره بود رفته او را از حال زيد و اتفاق اهالى كوفه آگاهى داد؛ يوسف همّت بر دفع او گماشت جمعى از سرهنگان را مقرر داشت كه در كوفه به جستجوى وى قيام نمايند و عامل كوفه از جانب يوسف، حكم بن صلت و بر شرطه او، عمر بن عبدالرحمن بود و گروهى از عساكر شام با عبداللّه بن عباس در كوفه اقامت داشتند.

1.الكشاف، ج ۲، ص ۹۲.

2.الكامل، ج ۳، ص ۳۷۶.

صفحه از 136