امامزادگان معروف ری - صفحه 160

عذر عدم شرفيابى خواسته، خواهش شفاعت در حصول اولاد نموده، نذر قربانى در نزد ضريح مباركش نمودم كه هر گاه تا سال ديگر اولادى به جهت داعى به هم رسد قربانى را به عمل آورم، ليكن الحال به خاطر ندارم كه چند رأس گوسفند نذر كرده بودم، و به قيد اين كه خود مشرف شوم و قربانى كنم يا آن كه قربانى بفرستم هم به خاطرم نيست.
به هر حال عريضه را به خدمت جناب آخوند ارسال داشته اتفاقاً امرى روى داد كه مراجعت به كرمانشاهان نموده، چندى در آن جا توقف نمودم بعد از آن در شوال همان سال از كرمانشاهان به حركت قهقرى معاودت به همدان نموده و به همدان تا ماه ذى حجه همان سال توقف نمودم. و در خلال اين مدّت اصلاً نه متأهل شدن در نظر بوده و نه اين كه چنين مطلبى از امام زاده بزرگوار خواهش كرده ام. به هر جهت بالمرّة بعد از بر آمدن از طهران از نذر و اولاد و از متأهل شدن فراموش نموده نسياً منسيّا شده بود، و مبتلا به گرفتارى هاى امور قروض و معاش و بيمارى و زحمات غربت شدم تا آن كه در ماه ذى حجه مذكور در همدان به دون مشوق خارجى و به دون حصول مقتضى از خود شوق و ميل غريبى به تأهل مشاهده كردم و خدا شاهد است كه بالمرّة مسلوب الاسباب بودم، يعنى در هيچ وقتى از اوقات خود را مثل آن وقت مسلوب الاسباب به جهت اين كار نديده بودم.
خلاصه چنين اتفاق افتاد كه اسبابى به طريق قرض فراهم آمد، و دخترى مناسب حال داعى به سنّ پانزده به هم رسيد و به جزئى خرجى در ظرف مدت پنج شش روز به هم بسته شد. يعنى از روز عزم به تأهل اختيار كردن تا شب زفاف تقريباً شش روز البته بيش نكشيد با آن كه اهالى دختر از نجباء اهل همدان بودند، و مردمان صاحب نام و آوازه بودند. مع ذلك از جميع تعارفات غمض عين نموده به هر حال در ظرف اين پنج شش روز امر به هم بسته شد. در شب جمعه بيست و ششم ماه مذكور يعنى ذى حجه سنة هزار و دويست و چهل و پنج زفاف اتفاق افتاد، ليكن دختر در دو سه

صفحه از 180