پاسخ های امام حسین(ع) به خطرناک توصیف کردن سفر به کوفه

پرسش :

امام حسین(ع) در برابر کسانی که خطر سفر به عراق را گوشزد می کردند، چه پاسخی می داد؟



پاسخ :

بررسی گزارش هایی که در منابع تاریخی در این زمینه آمده اند، نشان می دهد که افراد مختلفی با انگیزه های گوناگون، می خواستند تا امام حسین(ع) را از سفر به عراق منصرف کنند. برخی مستقیما از یزید دستور ممانعت داشتند، برخی غیر مستقیم، عامل اجرایی او بودند، برخی ضمن علاقه مندی به امام(ع) در جهت اجرای خواست حکومت یزید، عمل می کردند، شماری به خاطر پیشگویی هایی که از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در باره شهادت ایشان شنیده بودند، از این سفر احساس خطر می کردند، برخی می خواستند که امام(ع) هم مانند آنها عافیت طلبی را پیشه سازد و در نهایت، برخی هم انگیزه ای جز علاقه مندی به امام(ع) نداشتند.

برای تحلیل پاسخ های امام(ع) به کسانی که با خطرناک توصیف کردن سفر به کوفه، تلاش می کردند تا امام(ع) را از این سفر منصرف کنند، باید توجّه داشت، هدف امام(ع) از سفر به کوفه، در درجه نخست، تأسیس حکومت اسلامی و در مرتبه بعد، سست کردن پایه های حکومت اموی و دفاع از اساس اسلام به قیمت شهادت خود و عزیزانش بود. بنا بر این، تحقّق این هدف با خطرهای احتمالی، بلکه قطعی این سفر، منافات ندارد.

امام حسین(ع) از یک سو، سرنوشت این سفر را می دانست و از خطرهای آن، کاملاً آگاه بود و از سوی دیگر، برای اتمام حجّت بر مردم، نمی توانست همه آنچه را می داند، برای همه مردم بیان کند. از این رو، پاسخ های امام(ع) به کسانی که سفر به کوفه را خطرناک وصف می کردند، متفاوت بود. این پاسخ ها را به سه دسته می توان تقسیم کرد :

۱. پاسخ به کارگزاران حکومت

پاسخ امام(ع) به کارگزاران یزید که او را از سفر به عراق منع می کردند، در واقع، این بود که: در کار من، دخالت نکنید. هنگامی که مأموران عمرو بن سعید، فرماندار مکه، مانع خروج امام(ع) و یارانش از مکه شدند و ضمن درگیری مختصری خطاب به امام(ع) گفتند : ای حسین ! از خدا نمی ترسی که از جماعت، جدا می شوی و میان امّت، تفرقه می اندازی؟

امام حسین(ع) تنها به قرائت این آیه شریف، بسنده کرد :

«لِی عَمَلِی وَ لَکمْ عَمَلُکمْ أَنتُم بَرِی ـ ئونَ مِمَّآ أَعْمَلُ وَ أَنَا بَرِیءٌ مِّمَّا تَعْمَلُونَ.[۱]عمل من، برای من و عمل شما، برای شماست. شما از آنچه من می کنم، بیزارید و من، از آنچه شما می کنید، بیزارم».[۲]

بر پایه نقل ابن اعثم، امام(ع) در پاسخ نامه یزید به اهل مدینه ـ که متضمّن باز داشتن آنها از قیام بود ـ، نیز تنها به نوشتن آیه یاد شده اکتفا کرد.[۳]

۲. پاسخ به کسانی که نمی خواست سرنوشت سفر را برای آنان بازگو نماید

از آن جا که هدف اولیه امام(ع) از سفر به عراق، تأسیس حکومت اسلامی بود، برای اتمام حجّت بر مردم، نمی توانست سرنوشت سفر را برای همه مردم، حتّی برای برخی از خواص، بیان کند. لذا در پاسخ بسیاری از کسانی که با خطرناک توصیف کردن سفر به عراق، از ایشان می خواستند تا از این سفر منصرف شود، به پاسخ های اجمالی اکتفا می کرد، چنان که در پاسخ به پیشنهاد طِرّماح و ابو بکر بن عبد الرحمان فرمود :

مَهما یقضِ اللّهُ مِن أمرٍ یکن.[۴]هر چه خداوند حکم کند، همان می شود. إنَّ بَینی وَ بَینَ القَومِ مَوعِدا اُکرهُ أن اُخلِفَهُم، فَإِن یدفَعِ اللّهُ عَنّا، فَقَدیما ما أَنعَمَ عَلَینا وَکفی، وَ إِن یکن ما لابُدَّ مِنهُ، فَفَوزٌ وَ شَهادَةٌ إن شاءَ اللّهُ.[۵]میان من و مردم کوفه، قراری هست که دوست ندارم مخالفت کنم. اگر خداوند از ما دفاع کند، از پیش ترها هم بر ما نعمت ارزانی می داشت و برایمان کافی است، و اگر اتّفاقی گریزناپذیر بیفتد، که رستگاری و شهادت است.

و در پاسخ بِشر بن غالب،[۶]عبد اللّه بن مطیع و عمر بن عبد الرحمان و فَرَزدَق و امثال آنها نیز به پاسخ های اجمالی اکتفا کرد.[۷]

۳. پاسخ به خواص

امّا پاسخ امام(ع) به شخصیت های بزرگی مانند امّ سلمه وعبد اللّه بن جعفر و محمّد ابن حنفیه، کاملاً متفاوت با پاسخ به دیگران بود ؛ چرا که در پاسخ به آنها امام(ع) از شهادت خود خبر می داد، چنان که در پاسخ به اُم سلّمه می فرماید :

إنّی واللّهِ مَقتولٌ کذلِک، وإن لَم أخرُج إلَی العِراقِ یقتُلونی أیضا.[۸]به خدا سوگند، من، این چنین کشته می شوم، و اگر به عراق هم نروم، مرا می کشند.

و نیز به عبد اللّه بن جعفر می فرماید :

لَو کنتُ فی جُحرِ هامَةٍ مِن هَوامِّ الأَرضِ لَاستَخرَجونی وَیقتلونی.[۹]اگر در لانه جنبنده ای هم باشم، مرا بیرون می آورند و می کشند. همچنین به عمرو بن لوذان می فرماید :

وَاللّهِ لا یدَعونی حَتّی یستَخرِجوا هذِهِ العَلَقَةَ مِن جَوفی.[۱۰]به خدا سوگند، مرا وا نمی گذارند، مگر این که این خونم را از درونم بیرون بکشند.

پاسخ ایشان به عبد اللّه بن عبّاس و ابن زبیر هم شبیه همین پاسخ ها بود. در پاسخ امام(ع) به ابن عبّاس آمده :

لَأَن اُقتَلَ ـ وَاللّهِ ـ بِمَکانٍ کذا، أحَبُّ إلَی مِن أن اُستَحَلَّ بِمَکةَ.[۱۱]به خدا سوگند، در فلان مکان کشته شوم، برایم دوست داشتنی تر است از این که حرمت مکه را بشکنم.

و در گزارش دیگری آمده که فرمود :

لَأَن اُقتَلَ خارِجاً مِنها بِشِبرَینِ أحَبُّ إلَی مِن أن اُقتَلَ خارِجاً مِنها بشِبرٍ.[۱۲]دو وجب دورتر از آن (مکه) کشته شوم، برایم بهتر است که در یک وجبی آن کشته شوم.

و به ابن زبیر فرمود :

لَأَن اُدفَنَ بِشاطِی الفُراتِ أحَبُّ إلَی مِن أن اُدفَنَ بِفِناءِ الکعبة.[۱۳]در ساحل فرات دفن شوم برایم، دوست داشتنی تر است از این که در آستانه کعبه به خاک سپرده شوم.

این سخن، بدین معناست که: من، چه به کوفه بروم و چه نروم، بی تردید، به دست عوامل یزید، کشته می شوم. بنا بر این، باید نقطه ای را برای شهادت خود انتخاب کنم که خون من، بیشترین بهره را برای اسلام داشته باشد و بیشترین ضربه را به حکومت اُمَوی بزند وحرمت حرم نیز حفظ گردد، و آن نقطه، جایی جز عراق نیست.

به بیان روشن تر، امام حسین(ع) در صورتی که نمی توانست با همکاری مردم، زمام حکومت را به دست گیرد، در برابر حکومت یزید، دو راه در پیش رو داشت : یا باید با یزید ـ با همه خصوصیات ضدّ اسلامی ای که داشت ـ، بیعت می کرد[۱۴]و یا کشته می شد. از آن جا که امام(ع) راه نخست را بر خلاف مصالح اسلام می دانست، راه دوم را انتخاب کرده بود و بر این اساس، علاوه بر آنچه از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله خود ایشان و دیگران در باره شهادت او شنیده بودند، همه قرائن نشان می داد که اگر با یزید بیعت نکند، او را خواهد کشت. لذا کسانی که به او توصیه می کردند به عراق نرود، صریحا و یا تلویحا، از امام(ع) می خواستند که با یزید، بیعت کند.

از این رو، هنگامی که عبد اللّه بن عمر، با اصرار از امام(ع) خواست که از سفر به عراق منصرف شود و افزود : «با ما به مدینه برگرد، و اگر دوست نداری که بیعت کنی، هرگز بیعت مکن و در خانه ات بنشین»، امام(ع) در پاسخ او فرمود :

هَیهاتَ یابنَ عُمَرَ! إنَّ القَومَ لا یترُکونی... فَلا یزالونَ حَتّی أبایعَ وَأَنا کارِهٌ، أو یقتُلونی.[۱۵]ای پسر عمر ! هرگز، این گروه مرا رها نمی کنند.... همواره، در پی این هستند که به زور بیعت کنم و یا مرا بکشند.

بر این اساس، امام(ع) می دانست که چون با یزید بیعت نخواهد کرد، کشته شدن او قطعی است. از این رو، باید جایی را برای شهادت خود، انتخاب کند و فضایی را ایجاد نماید که شهادتش بیشترین نقش را در افشای حکومت اُمَوی، بیداری امّت اسلامی و تبیین اسلام ناب برای آیندگان داشته باشد. انتخاب کوفه و همراه بردن خانواده و کودکان خردسال و بهترین یاران در این سفر، دقیقا در راستای تحقّق این هدف والای الهی بوده است، زیرا :

اولاً کوفه، دارای بهترین موقعیت فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، نظامی و جغرافیایی در جهان اسلام بود و طبعا شهادت امام(ع) در این منطقه، بیشترین موج را در سراسر جهان، ایجاد می کرد.

ثانیا کوفیان از امام(ع) دعوت کرده و به او وعده یاری داده بودند. دعوت گسترده آنان از امام(ع) به مفهوم اعلانِ همراهی و همکاری یکی از مهم ترین و بزرگ ترین پایگاه های سیاسی و نظامی جهان اسلام بود و این دعوت، با بیعت گسترده مردم با نماینده امام(ع) تأیید گردیده بود. بنا بر این، اگر امام(ع) با استناد به بی وفایی آنان با پدر و برادرش، دعوت آنان را نمی پذیرفت و در جای دیگری که نه دعوتی از او شده بود، و نه موقعیت نظامی و فرهنگی کوفه را داشت، کشته می شد، نه تنها کوفیان، بلکه جهان اسلام، او را ملامت می کردند و نام ایشان در منابع تاریخی، به عنوان رهبری بی سیاست، ثبت می شد. افزون بر این، در قیامت، حجّتی در پیشگاه خداوند متعال نداشت.

ثالثا با سفر امام(ع) به سوی کوفه و شهادت او در راه مبارزه با ظلم و فساد و احیای ارزش های اسلامی، حجّت الهی نه تنها بر کوفیان، بلکه بر جهان اسلام، تمام می شد.

رابعا زمینه های فرهنگی و سیاسی کوفه، از یک سو، و دعوت آنان از امام(ع) و همراهی نکردن با ایشان، از سوی دیگر، در آینده، زمینه را برای پشیمانی آنان و تصمیم به جبران گذشته و قیام های مردمی بر ضدّ حکومت یزید، فراهم می کرد.

بر این اساس، امام حسین(ع) گزینه ای بهتر از کوفه برای مخالفت با حکومت شام نداشت و سفر امام(ع) به عراق، تکلیف الهی، و صد در صد منطبق با مصالح اسلام و امّت اسلامی بود.


[۱]يونس : آيه ۴۱ .

[۲]ر. ك : ص ۱۱۹ (فصل هفتم / ناكامى مأموران عمرو بن سعيد در جلوگيرى از رفتن امام عليه السلام ).

[۳]ر.ك : ص ۴۷ (فصل هفتم / كوشش هاى يزيد براى جلوگيرى از حركت امام عليه السلام ).

[۴]ر . ك : ج ۴ ص ۴۱۴ ح ۱۲۹۵ .

[۵]ر. ك: ج ۴ ص ۴۲۸ ح ۱۳۰۹ .

[۶]ر . ك : ص ۱۶۳ (فصل هفتم / ديدار بِشر بن غالب در ذات عرق) .

[۷]ر. ك : ج ۴ ص ۴۱۳ (فصل ششم : مخالفان رفتن امام عليه السلام به سمت عراق) .

[۸]ر . ك : ج ۴ ص ۴۲۲ ح ۱۳۰۴ .

[۹]ر . ك : ج ۴ ص ۴۳۲ ح ۱۳۱۱ .

[۱۰]ر . ك : ص ۲۸ ح ۱۳۴۵ .

[۱۱]ر. ك: ج ۴ ص ۴۳۴ ح ۱۳۱۳ .

[۱۲]ر. ك: ص ۸۸ ح ۱۳۸۲ .

[۱۳]ر. ك: ص ۸۰ ح ۱۳۷۳ .

[۱۴]ر.ك : ج ۳ ص ۳۶۵ (فصل يكم / درخواست بيعت از امام عليه السلام ).

[۱۵]ر. ك: ص ۷۰ ح ۱۳۶۷ .



بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت