نقش نظام اداری و اقتصادی کوفه در بسیج نظامی کوفیان

پرسش :

نقش نظام اداری و اقتصادی کوفه در بسیج نظامی کوفیان چگونه بود؟



پاسخ :

ترکیب نژادی، اعتقادی و سیاسی مردم کوفه و نیز ویژگی های روانی آنها، ایجاب می کرد که نظام اداری و شرایط اقتصادی حاکم بر این شهر، نقش بسیار مؤثّری در بسیج نظامی آنها داشته باشد. برای روشن شدن این مطلب، اشاره ای کوتاه به نظام اداری کوفه و منابع درآمد مردم آن، ضروری است :

الف ـ نظام اداری

مهم ترین عناصر تشکیلات اداری کوفه، عبارت بودند از :

یک. فرماندار

فرماندار (والی)، مهم ترین مقام اجرایی کوفه بود که مستقیما توسّط رئیس حکومت مرکزی، منصوب و اداره امور کوفه و توابع آن[۱]به او سپرده می شد.[۲]

دو. رؤسای اَرباع

زیاد بن ابیه، هنگامی که در سال ۵۰ هجری به حکومت کوفه منصوب شد،[۳]به منظور تسلّط بیشتر بر این شهر، آن را به چهار قسمت (رُبع)، تقسیم کرد :[۴]ربع اهل مدینه، ربع تمیم و همْدان، ربع ربیعه و کنده، ربع مَذحِج و اسد. همچنین برای هر یک، رئیسی معین نمود که مجموع آنها، «رؤسای اَرباع» نامیده می شدند.[۵]فرماندهانی که زیاد برای این ارباع انتخاب کرده بود، به ترتیب، عبارت بودند از : عمرو بن حریث، خالد بن عَرَفطه، قیس بن ولید و ابو بُردة بن ابی موسی اشعری.[۶]

مسلم بن عقیل نیز هنگام برپایی قیام خود، از این نظام، استفاده کرد و افراد هر ربع را در همان ربع، سازماندهی نمود و خود، رئیسی غیر از رئیس منصوب از سوی حکومت، برای هر ربع، انتخاب کرد.

در جریان شورش مسلم در کوفه پس از دستگیری هانی و محاصره قصر، به نام های رؤسای ارباع که به وسیله او منصوب شده بودند، بر می خوریم : مسلم بن عوسجه اسدی، رئیس رُبعِ مَذحِج و اسد، عبید اللّه بن عمر بن عزیز کندی، رئیس رُبع کنده و ربیعه، عبّاس بن جَعده جَدَلی، رئیس رُبع اهل مدینه و ابو ثُمامه صائدی، رئیس رُبع تمیم و همْدان.[۷]

هانی بن عروه، ریاست رُبع کنده و ربیعه را از سوی حکومت، بر عهده نداشت ؛ امّا به قدری در میان این رُبع ـ که پرجمعیت ترین رُبع کوفه بود ـ احترام داشت که گفته شده است در هنگام کمک خواستن، سی هزار شمشیر آماده، به فریادرسی او می آمدند[۸]که البتّه ابن زیاد، توانست با سیاست های خود و استفاده از عمرو بن حَجّاج زُبیدی، رقیب هانی، این نفوذ را به حدّ اقل برساند و سرانجام، او را شهید کند، بدون آن که هیچ تحرّکی در رُبع، پدید آید.[۹]

سه. عُرَفا

عُرَفا، جمع «عَریف» است و عریف، منصبی در قبیله بوده است که صاحب آن، ریاست عدّه ای از افراد قبیله و سرپرستی امور آنان را بر عهده داشته و نسبت به اعمال آن افراد، در مقابل حکومت، پاسخگو بوده است. وظیفه ای که عریف انجام می داد و نیز تعداد افراد تحت نظر او، «عِرافت» نامیده می شد.[۱۰]

این منصب، در قبایل عرب در زمان جاهلیت نیز وجود داشته و از نظر اداری، یک یا دو درجه پایین تر از ریاست قبیله بوده است ؛[۱۱]امّا پس از پایه ریزی نظام اَسباع در سال هفدهم هجری، نظام عُرَفا، به گونه ای دیگر پی ریزی شد، بدین ترتیب که افرادِ تحت سرپرستی هر عریف را به تعدادی قرار می دادند که عطا و حقوق آنها و همسران و فرزندانشان، صد هزار درهم باشد.[۱۲]از این رو، تعداد افرادِ «عِرافت»های مختلف، متفاوت بود ؛ زیرا نظامی که عمر بن خطّاب برای پرداخت عطا به جنگجویان در نظر گرفته بود، بر پایه مساوات قرار نداشت ؛ بلکه بر اساس فضایل و ویژگی های افراد (مانند : صحابی بودن، شرکت در جنگ ها به فرماندهی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله، شرکت در فتوحات و...) متغیر بود.[۱۳]بدین ترتیب، «عرافت»های مختلف، از بیست تا شصت جنگجو را در بر می گرفت که زن و فرزندان آنها نیز به این رقم، اضافه می شدند.

وظیفه اوّلیه عُرَفا در آن زمان، این بود که عطا و حقوق افراد تحت مسئولیت خود را از امرای اَسباع، تحویل می گرفتند و به آنان می رساندند. نیز در هنگام جنگ، افراد خود را آماده می کردند و احیانا اسامی افرادی را که از شرکت در جنگ، سر باز زده بودند، به اطّلاع فرماندار یا اُمرای اَسباع می رساندند.[۱۴]هنگامی که لشکریان عرب، شهرنشین شدند و در کوفه مستقر گردیدند، عُرَفا، اهمّیت بیشتری یافتند ؛ زیرا علاوه بر مسئولیت های سابق، مسئولیت کامل برقراری امنیت در محدوده زیر نظارتشان، به آنها واگذار گردید. از این رو، آنان دفترهایی تهیه کرده بودند که در آنها، اسامی جنگجویان و همسران و فرزندانشان و نیز مَوالی آنان ضبط شده بود و اسامی و سال تولّد تازه متولّدها در آنها ثبت می شد، چنان که اسامی افرادی که از دنیا می رفتند، محو می گردید و بدین ترتیب، شناخت کاملی از افراد خود داشتند.

به نظر می رسد چنان که عرفا در آن زمان در مقابل فرماندار، مسئول بوده اند،[۱۵]نصب و عزل آنها نیز توسّط فرماندار، صورت می گرفته است.

در هنگام بروز تشنّج و اضطراب در شهر، نقش و اهمّیت عرفا، دوچندان می شد ؛ زیرا آنها مسئول برقراری نظم در میان افراد شامل عرافت خود بودند و طبعا اگر حکومت مرکزی شهر، قوی بود، از آنان می خواست که افراد قیام کننده (شورشی) را معرّفی نمایند.[۱۶]

ب ـ منابع درآمد مردم

به طور کلّی، طرق درآمد مردمِ آن روزگار کوفه را می توان به دو بخش : کسب و کار، و دریافت عطا و رزق از حکومت، تقسیم نمود :

یک. کسب و کار

کسب و کار مردم در آن زمان، معمولاً زراعت، صناعت، تجارت و یا کارهای دولتی و حکومتی (مانند خدمت در شُرطه) بود.

به نظر می رسد با توجّه به وابستگی شدید مردم به عطا و حقوق حکومتی، مردم عرب کوفه، کمتر به کسب و کار می پرداختند، به طوری که گفته شده است : اکثر حرفه های کوفه را مَوالی بر عهده داشتند و اصولاً عرب ها، اشتغال به حرفه و صنعت را در خور شأن خود نمی دانستند.[۱۷]

دو. عطا و رزق

عطا، پرداخت نقدی ای بود که از سوی حکومت کوفه، یک جا یا در چند مرحله، سالانه به مردم جنگجوی این شهر، انجام می گرفت، چنان که رزق، کمک های جنسی، مانند : خرما، گندم، جو، روغن و... بود که هر ماه به صورت بلا عوض، به آنها تحویل می شد.

نظام عطا و رزق، به وسیله عمر بن خطّاب، بنیان گذاری شد، بدین ترتیب که عمر، برای برپا داشتن یک لشکرِ همیشه آماده و به منظور جلوگیری از اشتغال سربازان به کارهای دیگر، برای آنان حقوقی سالیانه تعیین نمود، که ملاک های خاصّی را نیز (مانند : صحابی بودن، دفعات شرکت در جنگ ها و...) در آن، مدّ نظر داشت. این حقوق سالیانه ـ که عمدتا از فتوحات و خراج سرزمین های تازه فتح شده، تأمین می گشت ـ،[۱۸]به تناسب افراد، مبلغی بین سیصد تا دو هزار درهم در سال بود، که مقدار حدّ اکثر آن، «شرف العطاء» نامیده می شد و به افرادی که دارای ویژگی های برجسته ای مانند شجاعت و رشادت فراوان بودند، پرداخت می گردید.[۱۹]

امام علی(ع) پس از رسیدن به حکومت، اصل نظام عطا را تأیید کرد ؛ امّا ویژگی ها و ملاک های عمَر را در پرداخت های متفاوت، الغا نمود و مساوات کامل در عطا را برقرار ساخت که این، موجب نارضایتی های فراوان گردید.[۲۰]یکی دیگر از ویژگی های پرداخت عطا در زمان امام علی(ع)، آن بود که ایشان به محض وصول مال به بیت المال، آن را تقسیم می نمود و نمی گذاشت اموال در بیت المال، انباشته گردد، چنان که نقل شده است پس از تقسیم سه نوبت عطا، مال فراوانی از اصفهان رسید و ایشان، از مردم و رؤسای اَسباع خواست تا چهارمین عطای خود را تحویل بگیرند.[۲۱]

سومین ویژگی این عطا، در زمان امام علی(ع) آن بود که ایشان، این حقوق را حتّی به مخالفان خود، مانند خوارج ـ مادام که اقدام عملی بر ضدّ حکومت اسلامی ننموده بودند ـ، پرداخت می کرد.[۲۲]

در زمان حکومت معاویه، این نظام پرداخت، به کلّی از میان برداشته شد و دوباره نظام طبقاتی عطا، برقرار گردید ؛ ولی این بار، ملاک های فضیلت و سابقه در اسلام و شرکت در جنگ ها، لحاظ نگردید ؛ بلکه میزان تقرّب به دستگاه اُموی و مقدار سرسپردگی به حکومت، ملاک قرار گرفت.[۲۳]عطای موالی، حذف شد و تنها معاویه در برهه ای از زمان، دستور پرداخت پانزده درهم در سال به آنان را صادر نمود که آن هم پرداخت نگردید.[۲۴]به همین جهت، مَوالی، ناچار به ارتزاق از حاصل کار و تلاش خود شدند.

بنا بر این، اصلی ترین منابع درآمد مالی و تأمین زندگی مردم کوفه، در دست حاکمیت بود و اکثر مردم برای امرار معاش، راهی جز همکاری با حکومت نداشتند.

به نظر می رسد که نظام اداری و اقتصادی موجود در کوفه، مؤثّرترین عامل در روی گردانی مردم از نهضت امام حسین(ع) و پیوستن آنان به هواداران حکومت بود، چنان که ابن زیاد، پس از ورود به کوفه و ایراد یک سخنرانی سیاسی، از نظام اداری و اقتصادی این شهر برای تهدید و تطمیع مردم، نهایت بهره را برد. متن گزارش طبری در این باره، چنین است :

ابن زیاد، بر رؤسا و مردم، سخت گرفت و گفت: به رؤسای قبایل بنویسید : هر کس از مخالفان امیر مؤمنان و حَروریه (خوارج) و اهل تردید ـ که کارشان اختلاف افکنی و نفاق و تشتّت است ـ، در میان شما باشد و امان نامه بنویسد، در امان است ؛ امّا هر کس امان نامه ننویسد، باید کسی از رؤسا، او را ضمانت کند که با ما مخالفتی نمی کند و بر ما خروج نمی نماید، و اگر چنین نکند، ذمّه ام از او بری است و خون و مالش حلال است و خونش ریخته می شود.

اگر در تحت ریاست بزرگ قبیله ای، کسی بر امیر مؤمنان خروج کند و وی، او را برای ما نفرستد، بر درِ خانه اش به دار آویخته می شود و از مقرّری، محروم می گردد و به منطقه «الزاره» (بیشه شیران) در عُمان، فرستاده می شود.[۲۵]

همچنین هنگامی که مسلم بن عقیل(ع) به همراه سپاه خود، قصر ابن زیاد را محاصره کرد و او را در فشار قرار داد، یکی از شگردهای موفّق ابن زیاد، این بود که از طریق اشراف کوفه و رؤسای قبایل، به سپاهیان مسلم، پیغام داد که اگر دست از یاری او بردارند و در صف فرمانبران در آیند، به عطای آنان خواهد افزود ؛ ولی در صورت ادامه شورش، عطای آنان، قطع خواهد شد.[۲۶]

بر پایه برخی از گزارش ها، در روز عاشورا، هنگامی که امام حسین(ع) با کوفیان، اتمام حجّت می نمود و آنها با سر و صدا، تلاش می کردند که از سخنرانی ایشان ممانعت کنند، امام(ع) به موضوع «عطا» و حرامخواری آنان از این طریق، به عنوان یکی از علل انحراف و نافرمانی آنان، اشاره کرد و فرمود :

وَکلُّکم عاصٍ لِأَمری غَیرُ مُستَمِعٍ لِقَولی، قَدِ انخَزَلَت عَطِیاتُکم مِنَ الحَرامِ، وَ مُلِئَت بُطونُکم مِنَ الحَرامِ، فَطُبِعَ عَلی قُلوبِکم.[۲۷]همه تان از فرمان من، سرپیچی می کنید و به سخنانم، گوش فرا نمی دهید. عطایای حرام، شما را سست [و سنگین] کرده و شکمتان از حرام، آکنده شده است. از این رو، بر دل هایتان مُهر خورده است.

[۱]همه نواحى ايرانِ آن روز (مانند : آذربايجان ، زنجان ، قزوين ، طبرستان ، كابل) ، توابع كوفه محسوب مى شدند .

[۲]تاريخ العراق فى عصور الخلافة العربية : ص ۲۱ .

[۳]تاريخ الطبرى : ج ۵ ص ۲۳۵ .

[۴]الأعلام ، زِرِكلى : ج ۳ ص ۵۳ .

[۵]مشكاة (فصل نامه) : ش ۵۳ ص ۳۰ .

[۶]تاريخ الطبرى : ج ۵ ص ۲۶۸ .

[۷]ر.ك : ج ۴ ص ۲۰۹ (فصل چهارم / دعوت مسلم از نيروهايش و حركت به سوى قصر) .

[۸]تاريخ الكوفة : ص ۲۹۷ .

[۹]گفتنى است كه پيش از آن نيز قبل از بنياد نهاده شدن شهر كوفه ، قبايل مختلفى كه در فتوحات شركت داشتند ، تحت نظام «اَعشار» اداره مى شدند . پس از شهرنشين شدن سپاهيان سعد ، وى به دستور خليفه دوم ، «نظام اَسباع» را به جاى «نظام اَعشار» در كوفه تأسيس كرد و اين نظام ، تا دوران حكومت «زياد» ادامه داشت . (فصل نامه مشكاة ، شماره ۵۳ ص ۲۹ . نيز ، ر.ك: تاريخ الطبرى : ج ۴ ص ۴۸) .

[۱۰]النهاية: ج۳ ص ۲۱۸ ، لسان العرب : ج ۹ ص ۲۳۸ .

[۱۱]تاج العروس: ج ۱۲ ص ۳۸۰ ، تاريخ التمدّن الإسلامى، جرجى زيدان : ج ۱ ص ۱۷۶ .

[۱۲]تاريخ الطبرى : ج ۴ ص ۴۹ .

[۱۳]براى اطلاع بيشتر از ويژگى هاى نظام عطاى عمر ، ر . ك : تاريخ الطبرى : ج ۳ ص ۶۱۳ .

[۱۴]مشكاة (فصل نامه) : ش ۵۳ ص ۳۱ .

[۱۵]تنظيمات الجيش العربى الاسلامى : ص ۲۲۳ ، الحياة الاجتماعية والاقتصادية فى الكوفة : ص ۴۹ به بعد .

[۱۶]گفتنى است كه در نظام ادارى كوفه ، از منصب ديگرى با نام «مَناكب» ياد شده كه بر پايه برخى از گزارش ها ، اين منصب را ابن زياد ، براى نظارت و تسلّط بر كار عرفا ، ايجاد كرده بود (ر. ك: فصل نامه مشكاة : ش ۵۳ ص ۳۱).

[۱۷]الحياة الاجتماعية والاقتصادية فى الكوفة في القرن الأول الهجرى : ص ۸۲ .

[۱۸]تاريخ الطبرى : ج ۳ ص ۶۱۳ ، فتوح البلدان : ص ۴۳۵ به بعد .

[۱۹]الحياة الاجتماعية والاقتصادية فى الكوفة في القرن الأول الهجري : ص ۲۴۰ ، تنظيمات الجيش العربى الإسلامى : ص ۹۸ ، فتوح البلدان : ص ۴۴۲ . نيز ، ر.ك : تاريخ دمشق : ج ۵۹ ص ۲۰۴ .

[۲۰]نهج البلاغة : خطبه ۱۲۶ .

[۲۱]مروج الذهب : ج ۲ ص ۴۲۱ .

[۲۲]تاريخ الطبرى : ج ۵ ص ۷۳ .

[۲۳]تنظيمات الجيش العربى الإسلامى : ص ۹۲ .

[۲۴]الحياة الاجتماعية و الاقتصادية فى الكوفة في القرن الأول الهجرى : ص ۸۷ .

[۲۵]ر . ك : ج ۴ ص ۱۳۵ (فصل چهارم / سياست ابن زياد براى تسلّط بر كوفه) .

[۲۶]ر. ك : همان ص ۲۲۵ (فصل چهارم / نقشه ابن زياد براى پراكنده كردن مردم از اطراف مسلم) .

[۲۷]ر . ك : ج ۶ ص ۱۱۸ ح ۱۶۳۰ .



بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت