را خودِ پارادايم به آن ها مى دهد ، آن وقت ديگر گذر كردن به راحتى ميسر نيست؛ يعنى آن جا گذر كردن از اين پارادايم سخت خواهد بود . براى مثال ، شما مى توانيد بگوييد نظرات ابن خلدون در زمينه تضاد ، مثلاً با فلان نظريه نزديك است. در اين حد مى توانيد بگوييد ، اما اين كه بايد ديدگاه هاى ابن خلدون را با اين ها تلفيق و مخلوط بكنيد ، به نظر من اين ، هم آن نظريه را دچار مشكل مى كند و هم اين كه موجّه نخواهد شد . اما خودش به خودى خود چارچوبى دارد و مى شود از آن استفاده كرد .
نكته دوم كه باز هم اين نظريه را تأييد مى كند ، اين است كه بعضى ها ، تفاوت جامعه شناسى را با نظريه هاى پيشين كه به ارسطو ، افلاطون و ديگران نسبت داده اند ، در زبان علم جامعه شناسى مى دانند؛ يعنى اگر ما بپذيريم زبان هاى مختلفى داريم ، اين سؤال مطرح مى شود كه آيا به راحتى مى توان هر زبانى را به زبانى ديگر ترجمه كرد؟ ببينيد دين براى خود زبانى دارد و آن كلمات و مفاهيم زبانش هستند . پس وقتى شما مى گوييد «گناه» ، گناه همان انحراف اجتماعى نيست؛ يعنى هنگامى كه به لحاظ محتوايى ، دو مفهوم گناه و انحراف اجتماعى را به اصطلاحِ پديدارشناسانْ پديدارشناسى بكنيم ، اين ها محتواى متفاوتى دارند. بنابراين ، نمى شود آن ها را يكى گرفت و بعد سرايت داد .
من مثالى در همين زمينه بزنم . انحراف اجتماعى ، يك مفهوم صورى است . صورى يا انتزاعى كه مى گويم ، يعنى يك قالبى است كه هر جايى درست در مى آيد . اگر شما الآن در يك جامعه بى دين ، دين دار بشويد ، انحراف اجتماعى است؛ ولى وقتى كلمه «گناه» به كار مى رود ، اين گناه يك مفهوم به اصطلاح انضمامى و كانكريت (Concreat) است؛ يعنى محتوايى معيّن داشته و با تمام شاخ و برگ هاى عقيدتى ديگر پيوند دارد . نمى توان مفهوم گناه را بدون فرض رابطه انسان و خدا فهميد و بايد حتما سرپيچى از حكم خدا باشد؛ يعنى اين مؤلّفه اصلى مفهوم گناه است . بنابراين ، اگر من در جامعه اى غير دينى به فرمان حاكم عمل نكردم ، براساس همان تعريف و مؤلفه معنايى كه در مفهوم گناه است ، گناه به شمار نمى آيد . بر اين اساس ، اگر زبان دينى ، يعنى زبان احاديث يا قرآن را كه به تعبير من انضمامى است و با يك محتواى مشخص فرهنگى و تجربىِ دينى و باورهاى دينى پيوند دارد ، اگر اين زبان را با بخش هايى از مفاهيم علم الاجتماع يا جامعه شناسى كه صورى است يكى كنيم ، اين چه معنايى مى دهد؟ اين ، در واقع به معناى تهى كردن محتواست؛ يعنى اين ها را صورى ترشان كرده ، از آن معناى اصلى كه