گفتگو با حجة الاسلام حميد پارسانيا - صفحه 120

متناسب با آن محيط اجتماعى خودش قائل ، و معتقد بشوند كه وقتى حديث از آن فضاى اجتماعى بيرون مى آيد ، اصلاً معنايش هم دگرگون مى شود. اين رويكرد به حديث ، تأثيرى بنيادى و جدّى هم خواهد داشت؛ يعنى اگر از اين زاويه حديث را تحليل بكنيد ، ممكن است اين نوع مطالعه جامعه شناختىِ راجع به حديث ، موجب شود شما حديث را پديده اى زمانى ، تاريخى يا فرهنگى در نظر بگيريد و در نتيجه ، به اين مسأله برسيد كه حديث براى محيط اجتماعى امروز ، يا اصلاً رسالتى ندارد و يا اگر رسالتى هم بر عهده اش است ، در قرائت جديدى متناسب با محيط ، معنادار مى شود. اصلاً ممكن است گفته شود حديث كه كلام معصوم يا حتى كلام خداست ، تنها براى دوران فرهنگ و تاريخ صدر اسلام و در آن عقلانيتِ محيط خودش معجزه بوده يا قداست داشته ، اما براى دوران مدرن ، چنين نيست. اين ها ظرفيت هايى است كه در درون ديدگاه ها و نظريه هاى جامعه شناختى براى پرداختن به حديث وجود دارد. برخى از اين ديدگاه ها ، به گونه اى حديث را تعريف مى كند و آن را در جايگاهى قرار مى دهد كه انسان دين دار با پذيرفتن آن تعريف و جايگاه ، نمى تواند متديّن باقى بماند. اين مسأله فقط راجع به حديث نيست ، بلكه راجع به خود دين هم هست. براى مثال ، اگر كسى در جامعه شناسى دين ، تعريف دوركيم را از دين بپذيرد و بعد دين دار هم باقى بماند ، معجزه خداست؛ يعنى جمع اين دو در حد اعجاز است . البته كم نيستند افرادى كه متوجه نيستند و در اين مسأله تأمل نمى كنند .
پس هنگامى كه نظريه ها به سراغ حديث مى روند ، به تناسب ساختار درونى شان كه بر بنيادهاى متافيزيكى و معرفتى شان مبتنى است ، در تحليل هاى خود ، كارهاى خاصى روى حديث مى كنند. ممكن است برخى از اين ها به گونه اى وارد بحث بشوند كه با يك باور و نگاه دينى به حديث قابل جمع هم باشد ، ولى بعضى ديگر ، به يقين قابل جمع نيستند. اين ها را مى توان طيف بندى و شناسايى كرد. اين يك زاويه و رويكرد ورود به بحث است كه نسبت حديث را با جامعه شناسى از اين زاويه مى بينيم كه حديث ، موضوعِ مطالعات جامعه شناختى و حوزه اى از حوزه هاى مطالعات جامعه شناختى باشد. اگر به اين صورت در نظر بگيريم ، در واقع زيرمجموعه اى از جامعه شناسى دين يا جامعه شناسى معرفت مى شود؛ چون حديث ، بخشى از آن مجموعه پديده ها و پديدارهاى دينى است و جامعه شناسى دين بايد به عنصر حديث هم بپردازد . براى مثال ، كارهايى كه وِبِر راجع به جامعه شناسى دين دارد و مى گويد

صفحه از 133