گفتگو با حجة الاسلام حميد پارسانيا - صفحه 124

و نقش جدّى و اصلى هم ندارد . اين ها البته براساس ديدگاه هايى است كه راجع به علم وجود دارد؛ ديدگاه هاى قرن نوزدهمى كه ادامه اش در قرن بيستم هم ادامه پيدا مى كند .
اما فرصت هاى ديگرى هم هست كه اجازه مى دهد در چارچوب جامعه شناسى كلاسيك و تحولات بعدى آن ، حديث را جدّى تر وارد عرصه نظريه هاى علمى كنيم . يك قسمت بحث اين است كه فرصت هاى موجود چيست ، و يك قسمت اين است كه با صرف نظر از اين فرصت ها ، ما به عنوان يك آدم دين دار ، خودمان چه كار مى توانيم بكنيم . براى مثال ، وبر و پوپر را بيان مى كنم .

4 . حديث و جامعه شناسى وبر

جامعه شناسى وبر ، نوعى جامعه شناسى تفهمى و متأثر از ديلتاى است . جامعه شناسى او ، مى تواند فرصت خوبى براى پرداختن به حديث به وجود آورد ، اما نه در حدّ اين كه وارد حوزه علم و نظريه هاى علم بشود. در حوزه موضوع ، بايد به طور جدّى تر به آن توجه بشود ؛ به اين بيان كه او مى گويد موضوعات اجتماعى ، موضوعات معنادار و كنش هستند . موضوع اجتماعى ، فعل فيزيكى نيست؛ كنش هاى بشرى است و كنش هاى بشرى ، رفتارهاى معنادارند . مثلاً زدن روى ميز ، به لحاظ فيزيكى معنايى دارد ، اما زدن به صورت مكرّر ، يعنى توجه كنيد . بوق زدن ، مى تواند معناهاى متعددى داشته باشد . نگاه و چشمك ، گاهْ خطرناك است و زمانى زمينه خوش بختى مى شود . موضوع جامعه شناسى ، انسان است؛ پس اين علم نمى تواند بيرون از حوزه موضوع خودش بايستد. موضوع علوم انسانى و علوم اجتماعى ، معانى و كنش ها هستند و كسى كه مى خواهد راجع به اين مسايل بحث بكند ، نمى تواند مانند دانشمند علوم پايه ، فقط به اندازه گيرى و مشاهده ظواهر طبيعى بسنده بكند . اتفاقا بايد ظواهر را به كار نگيرد و معانى ، قصدها و فهم ها را تفهم كند . در يك فرهنگ ، يكسرى كتاب ها را مى بوسند و روى تاقچه مى گذارند و كتاب هايى را مى سوزانند. كسى كه حديث را نشناسد ، اين معانى را درك نمى كند .
گاه يك حديث كوتاه ، مسير جنگ را عوض مى كند يا باعث زير و زبر شدن جامعه مى گردد . بايد ديد اين يك جمله ، چيست. جامعه شناسى كه راجع به مسايل اجتماعى سخن مى گويد ، بايد فهم معانى بكند و بتواند احاديث ، معانى و كاركردهايش را بفهمد . تا وقتى وارد

صفحه از 133