4 . چگونگى صدق گزاره هاى حديثى در جوامع غير دينى
در برخى گزاره هاى دينى و حديثى مثل «لَـلـءِن شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَـلـءِن كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِى لَشَدِيدٌ» يا «قوام الملك بالعدل» ، بين دو متغير شكر و ازدياد نعمت ، و كفر و زوال نعمت رابطه ايجاد شده است؛ در حالى كه در كشورهاى غربى كفر وجود دارد ، ولى زوال نعمتى هم مشاهده نمى شود. مقصود اين گزاره ها چيست؟ آيا اين ها مختص جوامع دينى است يا گزاره هايى جهان شمول است؟
اين ها هم به آن مبادى كه اشاره كرديد برمى گردد؛ به اين كه نعمت چيست؟ اگر نعمت همين تجليات مادّى و دستاوردهاى اين جهانى باشد ، ما سخن ديگرى نداريم؛ زيرا رفاه و ماديات در آن جا فراوان است ، ولى اگر مقصود از نعمت ، اعم از مادّى و معنوى باشد ، آن ها در غرب شكر نعمت را به جا نياوردند و ابعاد وجودى و جوهر انسان را شكوفا نكردند و حيات را در نظر نگرفتند ، پس در مسايل انسانى خسران ديدند و فطرت را زير پا گذاشتند. سيد جمال اين تعبير را دارد كه من در آن جا اسلام ديدم و مسلمانى نديدم ، ولى هر حرفى را بايد در جاى خود معنا كرد. نمى توان گفت در غرب اسلام بود؛ مقصود از اسلام چيست؟ آيا اسلام فقط جنبه اجتماعى و مادّى است يا رابطه با خدا و توضيح ابعاد حيات و جهان بينى هم مى باشد . اگر چنين است ، اين طور نيست كه اسلام با تمام ابعادش در آن جا وجود دارد .
5 . قلمرو مباحث جامعه شناسى در حوزه معرفت دينى و حديثى
گاه احساس مى شود برخى از جامعه شناسان ، از موضع جامعه شناسى خارج مى شوند و در موضع فيلسوف مى نشينند؛ يعنى از بلندگوى جامعه شناسى حرف ديگرى مى زنند. بر اين اساس ، شايد برخى از ديدگاه هاى ضددينى جامعه شناسان ، واقعا بر تحقيقات جامعه شناسى مبتنى نباشد ، بلكه از ديدگاه فلسفى يا ايدئولوژى بر ضد دين سخن گفته باشند .
دقيقا همين طور است ، ولى من مى خواهم بگويم اگر نگاه جامعه شناسان به دين ، صرفا نگاهى كاركردى باشد ، باز هم خطرناك است . جامعه شناسان اذعان دارند كه دينْ امرى دروغى است ، ولى كاركرد دارد . پس دين ، امر كاذبِ مفيدى است. البته جامعه شناسان پديدارشناس مى گويند كه اگر نگاه همدلانه به موضوع تحقيق نباشد ، شناخت حاصل