كه چارچوب نظرى مشخص شد ، مى توانيد در آن ديد كلى مسايل را بررسى كنيد؛ جوامع بشرى ، تغييرات اجتماعى ، ساختارهاى اجتماعى ، مسأله قدرت و ديگر مسايل. بر اين اساس ، اطلاعات حديثى را با مباحث علمى محك مى زنيد و كاركردهاى كلان برخى مباحث را به دست مى آوريد . در عين حال بايد به دو نكته توجه كرد :
نخست اين كه احاديث بايد با نگاهى كلى ملاحظه و ايده هاى كلى از آن ها گرفته شود كه تا كجا مى توان جلو رفت. دوم اين كه دسته بندى هايى صورت بگيرد و حديث شناسى را با توجه به روابط اجتماعى و مسايل اجتماعى انجام دهيد. البته به نظر من ، مقدار زيادى از احاديث ناظر به روابط اخلاقى است؛ يعنى همان روابطى كه افراد جامعه بهتر بتوانند با همديگر ارتباط و انصاف داشته باشند.
احاديث ، دربردارنده مباحث كلى و جزئى فراوانى است . مى توانيد اين ها را به دست بياوريد و با دستاوردهاى روان شناسى و جامعه شناسى مقايسه كنيد و از آن هم چيزهايى استخراج نماييد . به نظر من ، نمى شود پيشاپيش از اول يك طرح كلان و كلى ريخت ، شما بايد طرحى را شروع كنيد و در ادامه كار ، آن را اصلاح نماييد و روش بحث و كاركردهايش را به دست بياوريد .
2 . نگاه تطبيقى و مقايسه اى در اين پژوهش
كار ديگر ، تطبيق و مقايسه احاديثِ دوره هاى مختلف است . با توجه با اصل و زبان ، از اين ها تحليل هاى جامعه شناختى كرد كه از اساس منشأ چه چيزى بوده است. حتى مى توان همان احاديثِ به اصطلاح نادرست و غلط را تحليل جامعه شناختى نمود كه از كجا سرچشمه گرفته و سرچشمه تاريخى شان چه بوده ، در چه عصر و زمانى بوده و توسط چه كسانى اين جعل ها صورت گرفته است. خود اين هم مسأله است؛ چون به هر حال ، ظاهرا نخستين مجامع روايى در قرن دوم هجرى به وجود آمده و كتب اربعه و صحاح ستّه تدوين شده است. پيش از آن ، اهل سنت در دوره اى احاديث خود را جمع آورى كردند و درصدد تأسيس ايدئولوژى و مذهب بزرگ ترى براى خود برآمدند و در واقع متون حديثى ، پشتوانه گروه سازى آن ها بود .
آقاى دكتر ، در احاديث اجتماعى ، گاه به گزاره هايى بر مى خوريم كه از آن ها فرضيه اى به دست مى آيد يا يك نوع تبيينى در مورد روابط اجتماعى انسان ها به چشم مى خورد. براى