پس اين ديدگاهى است كه در ميان انديشمندان ما نيز مطرح است و از اين رو ، حديث ائمه اطهار عليهم السلام و پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله ، به جامعه مطلوب نظر دارد. براى مثال در انديشه افلاطون ، ارسطو و خواجه نصير طوسى در اخلاق ناصرى ، ما در مورد جامعه خانواده يا روابط اجتماعى ، با انسان كامل ، شهر كامل ، زن كامل ، مادر نمونه ، پدر نمونه و چگونه بودن تربيت روبه رو هستيم كه نوعى جامعه مطلوب را براى انسان مطرح مى كند.
از آن منظر هم كه نگاه كنيم ، به يقين در احاديث ما به ويژه در باب تربيت ، در خصوص خانواده ، شرايط ازدواج ، هم كفو بودن ، صالح بودن ، مؤمن بودن و نظاير آن ، نوعى جامعه خانوادگى مطلوب مطرح است. در عرصه قرآنى ، جامعه مطلوب و آرمانى ، زير عنوان جامعه توحيدى بيان مى شود .
جناب آقاى دكتر ، فرموديد كه آيات و روايات ، به جامعه مطلوب و آرمانى نظر دارند و به همين دليل ، صفات مؤمنان كامل يا روابط اجتماعى ايده آل را بيان مى كند ، اما در عين حال برخى روايات و احاديث ، گزاره هايى را مطرح مى سازد كه به روابط واقعى ميان انسان ها ناظر است ، نه آرمانى؛ مثلاً در روايات مى خوانيم «ثبات الدول بالعدل» يا «اذا تغيّر السلطان تغيّر الزمان». آيا به نظر جناب عالى ، اين گونه قضايا هم بيان روابط آرمانى و مطلوب است؟
به نظر من ، همين دو جمله اى كه مى فرماييد ، دو بخش دارد : يك بخش اخبارى و بخش ديگر دستورى. در بخش اخبارى ، گزارش مى دهد كه عدالت ، موجب بقا و ثبات دولت ها مى شود ، اما بخش ديگر آن دستورى است؛ يعنى «اعدلوا».
هنگامى كه رابطه اى قانون مند مطرح شد ، خود به خود دنبال آن ، يك بخش بايدى و دستورى مى آيد. اتفاقا امروز انديشه اى در عرصه علوم اجتماعى وجود دارد كه ما در علوم طبيعى توصيفىِ محض مى بينيم. شما در شيمى و فيزيك ، فقط آن مورد مطالعه خصوصيات و ويژگى هايش را مى بينيد ، اما در مورد علوم اجتماعى مانند اقتصاد و جامعه شناسى ، افزون بر توصيف ، نوعى دستور هم دارد. بنابراين ، در اين گونه عبارات و گزاره ها ، هم جنبه توصيفى مدّ نظر است و هم جنبه دستورى .
نيز گفته مى شود «الملك يبقى مع الكفر و لا يبقى مع الظلم» اين ، هم گزاره حقيقى است ، ولى در عين حال مى توان از آن «اعدلوا» را برداشت كرد. بنابراين ، يك نحوه جامعه مطلوب نيز از